شمارگر گایگر (فیزیک)

شمارگری کردن

شماری

شماری کردن (کامپیوتر)

شماریابی

شماس

شماطه

<hr> مترادف شمال : خو، سرشت، نهاد، چهره، شکل، صورت، سمت چپ، یسار <hr> برابر پارسی : اپاختر

مترادف شمال : خو، سرشت، نهاد، چهره، شکل، صورت، سمت چپ، یسار برابر پارسی : اپاختر

شمال

شمال اروپایی

شمال برکشندی

شمال خاوری

شمال سوی

شمال شرق

<hr> برابر پارسی : اباختر خورآیی

برابر پارسی : اباختر خورآیی

شمال شرقی

شمال غرب

<hr> برابر پارسی : اباختر خوربری

برابر پارسی : اباختر خوربری

شمال غربی

شمال مغناطیسی

شمالا

شمالگان

شمالگانی

<hr> برابر پارسی : اباختریک

شمالی

شمالی (آدم)

شمامه

شماها

شماها (امریکا - ایالات جنوبی)

شماها (قدیمی)

شماک

شماگند

شمای چیزی را نشان دادن

<hr> مترادف شمایل : پرتره، تصویر، تمثال، عکس، نقش، چهره، رخسار، صورت، خویها، سرشت ها <hr> برابر پارسی : فرتورها، پیکرها، چهره ها، فتن، نگاره ها

مترادف شمایل : پرتره، تصویر، تمثال، عکس، نقش، چهره، رخسار، صورت، خویها، سرشت ها برابر پارسی : فرتورها، پیکرها، چهره ها، فتن، نگاره ها

شمایل

شمایل شکنی

شمایل پرست

شمایل پرستی

شمخال

شمخال (قدیمی)

شمخال دار

شمخال داران

شمخال ها

شمخال گری

<hr> مترادف شمد : چادر، سرانداز، ملافه، ملحفه

مترادف شمد : چادر، سرانداز، ملافه، ملحفه

شمد

شمر

<hr> مترادف شمردن : آماردن، شماره کردن، محاسبه کردن، شمارش، محاسبه

مترادف شمردن : آماردن، شماره کردن، محاسبه کردن، شمارش، محاسبه

شمردن

<hr> مترادف شمرده : محسوب، واضح، شماره شده

واژه های حرف "ش" - فارسی به انگلیسی