فارسی به انگلیسی

<hr> مترادف شنگول : شادمان، شاد، مسرور، سرخوش، سرمست، ملنگ، نشئه <hr> متضاد شنگول : گرفته

مترادف شنگول : شادمان، شاد، مسرور، سرخوش، سرمست، ملنگ، نشئه متضاد شنگول : گرفته

شنگول

شنگول (آدم)

شنگول (عامیانه)

شنگول شدن

شنگول کردن

<hr> مترادف شنگولی : سرخوشی، سرمستی، کیفوری، نشئگی <hr> متضاد شنگولی : بی حالی

مترادف شنگولی : سرخوشی، سرمستی، کیفوری، نشئگی متضاد شنگولی : بی حالی

شنگولی

شنگیدن

شنگینه

شنی

شنید

شنیداری

<hr> مترادف شنیدن : استماع، اصغا، شنودن، نیوشیدن <hr> متضاد شنیدن : گفتن

مترادف شنیدن : استماع، اصغا، شنودن، نیوشیدن متضاد شنیدن : گفتن

شنیدن

شنیدن به طور اتفاقی

شنیدن کی بود مانند دیدن

شنیدنی

شنیده

شنیده شدن

<hr> مترادف شنیع : زشت، قبیح، ناپسند، ناسزا، ناهنجار <hr> متضاد شنیع : مستحسن

مترادف شنیع : زشت، قبیح، ناپسند، ناسزا، ناهنجار متضاد شنیع : مستحسن

شنیع

شنیع (عامیانه)

شنیع زشت

شنیعه

شه دغایی

<hr> مترادف شهاب : شخانه، اخگر، شرر، شعله، ستاره <hr> برابر پارسی : ستاره، اختردونده، کمانه ستاره

مترادف شهاب : شخانه، اخگر، شرر، شعله، ستاره برابر پارسی : ستاره، اختردونده، کمانه ستاره

شهاب

شهاب (نجوم)

شهاب ثاقب

شهاب سنگ

شهاب سنگ (نجوم)

شهاب مانند

شهابی

<hr> مترادف شهادت : تایید، گواهی، شهیدشدن، مرگ <hr> برابر پارسی : گواهی، جانباختگی، گواهی دادن

مترادف شهادت : تایید، گواهی، شهیدشدن، مرگ برابر پارسی : گواهی، جانباختگی، گواهی دادن

شهادت

شهادت (حقوق)

<hr> برابر پارسی : گواهی دادن، گواه دادن

برابر پارسی : گواهی دادن، گواه دادن

شهادت دادن

شهادت دادن به طور رسمی

شهادت دادن در دادگاه با ادای سوگند

شهادت دروغ

شهادت دروغ دادن

شهادت دروغ دادن (حقوق)

شهادت مذهبی

<hr> مترادف شهادت نامه : استشهاد، گواهی نامه <hr> برابر پارسی : گواهی نامه، سوگند نامه

مترادف شهادت نامه : استشهاد، گواهی نامه برابر پارسی : گواهی نامه، سوگند نامه

شهادت نامه

شهادت نامه نویس (حقوق)

شهادت گاه

شهادتنامه

شهادتگاه

<hr> مترادف شهامت : بی باکی، جرئت، جسارت، چالاکی، چستی، دلاوری، زهره، شجاعت، عرضه، مردانگی <hr> برابر پارسی : دلیری، بی باکی، دلاوری

مترادف شهامت : بی باکی، جرئت، جسارت، چالاکی، چستی، دلاوری، زهره، شجاعت، عرضه، مردانگی برابر پارسی : دلیری، بی باکی، دلاوری

شهامت

شهامت (عامیانه)

شهامت داشتن

شهبال

<hr> مترادف شهبانو : بیگم، شهربانو، ملکه

مترادف شهبانو : بیگم، شهربانو، ملکه

واژه های حرف "ش" - فارسی به انگلیسی