غریوآمیزانه

غریویدن

غریویدن با هلهله

غریویدن با کف زدن

غریژن

غریژنگ

<hr> مترادف غزا : آرزم، جدال، جنگ، جهاد، رزم، غزوه، مصاف، نبرد

مترادف غزا : آرزم، جدال، جنگ، جهاد، رزم، غزوه، مصاف، نبرد

غزا

<hr> مترادف غزال : آهو، جیران <hr> برابر پارسی : آهو، آهوبره

مترادف غزال : آهو، جیران برابر پارسی : آهو، آهوبره

غزال

غزال (جانورشناسی)

غزال نر

غزاله

غزاله (جانورشناسی)

<hr> مترادف غزل : شعر، عشقبازی، معاشقه <hr> برابر پارسی : چامه، چکامه، سروده، ترانه

مترادف غزل : شعر، عشقبازی، معاشقه برابر پارسی : چامه، چکامه، سروده، ترانه

غزل

غزل خوان

<hr> مترادف غزل سرا : غزل پرداز، غزل گوی

مترادف غزل سرا : غزل پرداز، غزل گوی

غزل سرا

<hr> مترادف غزل سرایی : غزل پردازی، غزل گویی

مترادف غزل سرایی : غزل پردازی، غزل گویی

غزل سرایی

غزل غزلها

غزلاغ

غزلسرا

غزلسرایی

غزلی

<hr> برابر پارسی : سروده ها، چکامه ها، چامه ها، ترانه

برابر پارسی : سروده ها، چکامه ها، چامه ها، ترانه

غزلیات

غزنوی

غزنین

غزه

<hr> مترادف غزوه : جدال، جنگ، جهاد، حرب، غزا، مصاف

مترادف غزوه : جدال، جنگ، جهاد، حرب، غزا، مصاف

غزوه

<hr> مترادف غسال : جامه شو، مرده شو

مترادف غسال : جامه شو، مرده شو

غسال

غسال خانه

غساله

<hr> مترادف غسل : استحمام، تطهیر، تغسیل، شست وشو، طهارت، وضو <hr> برابر پارسی : شست و شو، شستُشو

مترادف غسل : استحمام، تطهیر، تغسیل، شست وشو، طهارت، وضو برابر پارسی : شست و شو، شستُشو

غسل

غسل ارتماسی دادن

غسل تعمید

غسل تعمید دادن

غسل تعمید دادن (مسیحیت)

غسل تعمید و نامگذاری کودک

غسل دادن

غسل کردن

<hr> مترادف غش : اغما، بیهوشی، ریسه، صرع، ضعف، کما، مدهوشی، تزویر، تقلب، پرده پوشی، خیانت <hr> برابر پارسی : کینه، سیاه دلی، شیله پیله، بیهوشی، مدهوشی

مترادف غش : اغما، بیهوشی، ریسه، صرع، ضعف، کما، مدهوشی، تزویر، تقلب، پرده پوشی، خیانت برابر پارسی : کینه، سیاه دلی، شیله پیله، بیهوشی، مدهوشی

غش

غش (عامیانه)

<hr> مترادف غش دار : غشی، ناخالص، ناسره

مترادف غش دار : غشی، ناخالص، ناسره

غش دار

غش ساز

غش و ضعف

غش کردن

غش کرده

غش گیر در قفسه کتاب

<hr> مترادف غشا : پرده، جلباب، حجاب، غاشیه، غطا، پوسته، روبند، لفافه <hr> برابر پارسی : پرده، پوشش، روکش

مترادف غشا : پرده، جلباب، حجاب، غاشیه، غطا، پوسته، روبند، لفافه برابر پارسی : پرده، پوشش، روکش

واژه های حرف "غ" - فارسی به انگلیسی