قلاب دوز

قلاب دوزی

قلاب زدن به

قلاب زنجیر

قلاب زنجیر (مکانیک)

<hr> برابر پارسی : فلاخن، کلماسنگ

برابر پارسی : فلاخن، کلماسنگ

قلاب سنگ

قلاب شدن

قلاب شدن به چیز دیگری

قلاب شدگی

قلاب لجن کاو

قلاب مانند

قلاب ماهی گیری

قلاب ماهیگیری پردار

قلاب میخ (نساجی)

قلاب پارو

قلاب چوب

قلاب کردن

قلاب کردن به چیز دیگری

قلاب کمربند

قلابدار

قلابدوز

قلابدوزی

قلابدوزی با نخ تابیده

قلابدوزی شده

قلابدیس

قلابدیس شدن

قلابدیس کردن

قلابسنگ

قلابه

قلابه (جانور شناسی)

<hr> مترادف قلابی : بدل، بدلی، تقلبی، جعلی، ساختگی، قلب، مصنوعی، مصنوع، شهروا <hr> متضاد قلابی : اصلی

مترادف قلابی : بدل، بدلی، تقلبی، جعلی، ساختگی، قلب، مصنوعی، مصنوع، شهروا متضاد قلابی : اصلی

قلابی

قلابی (عامیانه)

قلابی بودن

قلابی کردن

قلاج

<hr> مترادف قلاده : طوق، گردن بند، یوغ، تا، عدد <hr> برابر پارسی : یوغ، زنجیر، بند، گِش

مترادف قلاده : طوق، گردن بند، یوغ، تا، عدد برابر پارسی : یوغ، زنجیر، بند، گِش

قلاده

قلاده زدن به

قلاده کردن

<hr> مترادف قلاش : رند، عیار، لاابالی، دغل، کلاش، خراباتی، شرابخواره، می خواره، بی نوا، تهیدست، مفلس، یک لاقبا، افسونگر، افسون ساز، لوند، حیله گر، حیله باز، محیل، تنها، مجرد، منفرد <hr> متضاد قلاش : صالح

مترادف قلاش : رند، عیار، لاابالی، دغل، کلاش، خراباتی، شرابخواره، می خواره، بی نوا، تهیدست، مفلس، یک لاقبا، افسونگر، افسون ساز، لوند، حیله گر، حیله باز، محیل، تنها، مجرد، منفرد متضاد قلاش : صالح

قلاش

<hr> برابر پارسی : دژها

قلاع

قلاویز

قلاویز زدن به

قلاویزدار کردن

<hr> مترادف قلب : دل، فواد، باطن خاطر، ذهن، بدل، تقلبی، شهروا، قلابی، ناسره، مرکز، میان، وسط، تقلب، تحریف <hr> برابر پارسی : دل، گِش

مترادف قلب : دل، فواد، باطن خاطر، ذهن، بدل، تقلبی، شهروا، قلابی، ناسره، مرکز، میان، وسط، تقلب، تحریف برابر پارسی : دل، گِش

واژه های حرف "ق" - فارسی به انگلیسی