فارسی به انگلیسی

قلچاق

قلچماغی

<hr> مترادف قلچماق : پرزور، زورمند، قلدر، قوی، گردن کلفت، زورگو <hr> متضاد قلچماق : ضعیف، نحیف <hr> برابر پارسی : گردن کلفت، زورگو

مترادف قلچماق : پرزور، زورمند، قلدر، قوی، گردن کلفت، زورگو متضاد قلچماق : ضعیف، نحیف برابر پارسی : گردن کلفت، زورگو

قلچماق

قلچماق (عامیانه)

قلچماقی

قلک

قلیا

قلیا (شیمی)

قلیا سنج

قلیاب

<hr> برابر پارسی : نارگیله

قلیان

قلیانی

قلیاواره (شیمی)

قلیایی

قلیایی (شیمی)

قلیایی کردن

قلیایی کردن (شیمی)

قلیج

<hr> مترادف قلیل : اندک، کم، مزجات، معدود، ناچیز <hr> متضاد قلیل : بسیار، زیاد، کثیر <hr> برابر پارسی : کم، اندک، ناچیز

مترادف قلیل : اندک، کم، مزجات، معدود، ناچیز متضاد قلیل : بسیار، زیاد، کثیر برابر پارسی : کم، اندک، ناچیز

قلیل

قلیل المدت

<hr> برابر پارسی : پاره گوشت

برابر پارسی : پاره گوشت

قلیه

قلیه انتظار

قم

<hr> مترادف قمار : آس بازی، شرطبندی، گنجفه، مقامره، میسر، مخاطره <hr> برابر پارسی : مَنگ، منگ، منگیا

مترادف قمار : آس بازی، شرطبندی، گنجفه، مقامره، میسر، مخاطره برابر پارسی : مَنگ، منگ، منگیا

قمار

قمار (مجازی)

قمار آمیز

قمار باز بازی کراپز

قمار باز کم جرات

قمار بازی

قمار بی واهمه

قمار کردن

قمار کردن با آبرو

قمار کردن با سرنوشت خود

قمار کردن بی محابا (عامیانه)

<hr> مترادف قمارباز : آس باز، شطار، قاب باز، گنجفه باز، مقامر

مترادف قمارباز : آس باز، شطار، قاب باز، گنجفه باز، مقامر

قمارباز

قمارباز (اسب دوانی)

قمارباز حرفه ای (عامیانه)

قمارباز قهار

قمارباز قهار (عامیانه)

قمارباز یک غازی

قماربازی

قماربازی کردن

<hr> مترادف قمارخانه : قابخانه، قمره، کازینو

مترادف قمارخانه : قابخانه، قمره، کازینو

قمارخانه

قماری

<hr> مترادف قماش : پارچه، کالا، منسوج، سنخ، نوع، اثاث، اسباب <hr> برابر پارسی : پارچه، بافت، رخت

مترادف قماش : پارچه، کالا، منسوج، سنخ، نوع، اثاث، اسباب برابر پارسی : پارچه، بافت، رخت

قماش

<hr> مترادف قمر : ماه، ماهواره <hr> برابر پارسی : ماه، ماهشید

مترادف قمر : ماه، ماهواره برابر پارسی : ماه، ماهشید

واژه های حرف "ق" - فارسی به انگلیسی