نامش

نامشابه

نامشتاق

نامشتق

<hr> مترادف نامشخص : مجهول، پادرهوا، نامعلوم، نامعین، نامحدود <hr> متضاد نامشخص : مشخص، معین <hr> برابر پارسی : ( نامشخّص ) ناپایدار | ناپایدار، ناپیدا

مترادف نامشخص : مجهول، پادرهوا، نامعلوم، نامعین، نامحدود متضاد نامشخص : مشخص، معین برابر پارسی : ( نامشخّص ) ناپایدار | ناپایدار، ناپیدا

نامشخص

نامشخص (جانورشناسی - گیاه شناسی )

نامشخص (جانورشناسی - گیاه شناسی)

نامشخص شدن

نامشخص کردن

<hr> برابر پارسی : بی سامه

نامشروط

<hr> مترادف نامشروع : حرام، غیرشرعی، غیرقانونی، غیرمشروع، ناروا <hr> متضاد نامشروع : مشروع <hr> برابر پارسی : ناروا، گناه آلوده

مترادف نامشروع : حرام، غیرشرعی، غیرقانونی، غیرمشروع، ناروا متضاد نامشروع : مشروع برابر پارسی : ناروا، گناه آلوده

نامشروع

نامشروع (فرزند)

نامشروع بودن

نامشروعی

<hr> مترادف نامشهود : پنهان، ناپیدا، نامرئی، نهان، نهفته <hr> متضاد نامشهود : بارز، مشهود، هویدا

مترادف نامشهود : پنهان، ناپیدا، نامرئی، نهان، نهفته متضاد نامشهود : بارز، مشهود، هویدا

نامشهود

نامشکوک

<hr> مترادف نامصمم : دودل، متردد، مذبذب، مردد <hr> متضاد نامصمم : مصمم

مترادف نامصمم : دودل، متردد، مذبذب، مردد متضاد نامصمم : مصمم

نامصمم

نامصمم (عامیانه)

<hr> مترادف نامطبوع : ناپسند، ناخوشایند، نادلپذیر، نادلپسند، نادلچسب، نادلنشین، نفرت انگیز <hr> متضاد نامطبوع : مطبوع <hr> برابر پارسی : ناپسند، چِرکین، بی ارج

مترادف نامطبوع : ناپسند، ناخوشایند، نادلپذیر، نادلپسند، نادلچسب، نادلنشین، نفرت انگیز متضاد نامطبوع : مطبوع برابر پارسی : ناپسند، چِرکین، بی ارج

نامطبوع

<hr> مترادف نامطلوب : ناپسند، ناخواسته، نامقبول، ناموافق، مطرود <hr> متضاد نامطلوب : مطلوب <hr> برابر پارسی : ناپسند، ناخواسته

مترادف نامطلوب : ناپسند، ناخواسته، نامقبول، ناموافق، مطرود متضاد نامطلوب : مطلوب برابر پارسی : ناپسند، ناخواسته

نامطلوب

<hr> مترادف نامطمئن : دودل، مردد، شبهه ناک، مشکوک <hr> متضاد نامطمئن : مصمم <hr> برابر پارسی : نااستوان، بدگمان، دل آشوب

مترادف نامطمئن : دودل، مردد، شبهه ناک، مشکوک متضاد نامطمئن : مصمم برابر پارسی : نااستوان، بدگمان، دل آشوب

نامطمئن

نامطمئن بودن

نامطیع

<hr> مترادف نامعتبر : بی اساس، بی بنیاد، بی پایه، موهوم، مهمل، غیرمعتبر، نامعتمد، ناموثق، بی ارزش، بی اعتبار <hr> متضاد نامعتبر : معتبر <hr> برابر پارسی : بی ارزش، بی پایه

مترادف نامعتبر : بی اساس، بی بنیاد، بی پایه، موهوم، مهمل، غیرمعتبر، نامعتمد، ناموثق، بی ارزش، بی اعتبار متضاد نامعتبر : معتبر برابر پارسی : بی ارزش، بی پایه

نامعتبر

<hr> برابر پارسی : ناجور، ناگوار

برابر پارسی : ناجور، ناگوار

نامعتدل

نامعتدل در میخوارگی

نامعروف

<hr> مترادف نامعقول : سبکسر، غیرعقلایی، غیرمنطقی، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، ناشایست، ناشایسته، نامناسب، ناموجه <hr> متضاد نامعقول : معقول، مناسب <hr> برابر پارسی : بی خرد، دورازخرد

مترادف نامعقول : سبکسر، غیرعقلایی، غیرمنطقی، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، ناشایست، ناشایسته، نامناسب، ناموجه متضاد نامعقول : معقول، مناسب برابر پارسی : بی خرد، دورازخرد

نامعقول

نامعقول (خودمانی)

نامعقول (عامیانه)

نامعقول از نظر بها و درخواست

نامعقول بودن

نامعقولی درخواست

<hr> مترادف نامعلوم : مجهول، نادانسته، ناشناخته، نامحقق، نامشخص <hr> متضاد نامعلوم : مشخص <hr> برابر پارسی : ناشناخته، ناآشنا، نادانسته

مترادف نامعلوم : مجهول، نادانسته، ناشناخته، نامحقق، نامشخص متضاد نامعلوم : مشخص برابر پارسی : ناشناخته، ناآشنا، نادانسته

نامعلوم

نامعلوم (عامیانه)

نامعلوم (کامپیوتر)

نامعلوم در عاقبت

نامعلومی

نامعمول

<hr> برابر پارسی : بی نشان

نامعین

<hr> برابر پارسی : فروتن، نافتوده

برابر پارسی : فروتن، نافتوده

نامغرور

نامغناطیسی کردن

<hr> مترادف نامفهوم : پیچیده، گنگ، مبهم، بی معنا <hr> متضاد نامفهوم : روشن، واضح <hr> برابر پارسی : بی چم، گنگ

مترادف نامفهوم : پیچیده، گنگ، مبهم، بی معنا متضاد نامفهوم : روشن، واضح برابر پارسی : بی چم، گنگ

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی