کاخ ورسای

کاخ وزارت دارایی

کاخ کنگره

کاخداری

<hr> مترادف کادر : چارچوب، قاب، پرسنل، کارمند، مستخدم <hr> برابر پارسی : چهرچوب، چهارچوب

مترادف کادر : چارچوب، قاب، پرسنل، کارمند، مستخدم برابر پارسی : چهرچوب، چهارچوب

کادر

کادر ثابت (ارتش)

کادمیم

کادمیم (شیمی)

کادنزا

<hr> مترادف کادو : ارمغان، تحفه، هدیه <hr> برابر پارسی : ارمغان، پیشکش

مترادف کادو : ارمغان، تحفه، هدیه برابر پارسی : ارمغان، پیشکش

کادو

کادوپیج

کادویی

کادیک

کادیکی

<hr> مترادف کاذب : دروغ پرداز، دروغگو، دروغی، دروغین <hr> متضاد کاذب : راستین، صادق <hr> برابر پارسی : دروغگو، دروغپرداز، دروغین

مترادف کاذب : دروغ پرداز، دروغگو، دروغی، دروغین متضاد کاذب : راستین، صادق برابر پارسی : دروغگو، دروغپرداز، دروغین

کاذب

کاذب از نظر اصالت

کاذبانه

<hr> مترادف کار : پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله، نقش، وظیفه، منصب، عمل، فعل، کردار، امر، ماجرا، ساخت، صناعت، تقدیر، سرنوشت، مرگ، اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع، مسئله، موضوع، اثر، هنر جنگ، کارزار، کشت وکار، کاسبی

مترادف کار : پیشه، حرفه، شغل، کسب، مشغله، نقش، وظیفه، منصب، عمل، فعل، کردار، امر، ماجرا، ساخت، صناعت، تقدیر، سرنوشت، مرگ، اتفاق، پیشامد، حادثه، ماوقع، مسئله، موضوع، اثر، هنر جنگ، کارزار، کشت وکار، کاسبی

کار

کار (عامیانه)

کار - ساعت

کار آزموده

کار آسان (خودمانی)

کار آسان (عامیانه)

کار آسان و پر درآمد (خودمانی)

کار آسان و پر درآمد (عامیانه)

کار آفرین

کار آموز

کار آور

کار احمقانه (عامیانه)

کار از روی مقاطعه

کار از کار گذشته

کار از کار گذشته (خودمانی)

کار از کار گذشته (عامیانه)

کار افرین

کار الله بختی

کار انداز اپراتور فرستنده موج کوتاه (عامیانه)

واژه های حرف "ک" - فارسی به انگلیسی