صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ک" - فارسی به انگلیسی
کارشکنی
کارشکنی کردن
کارشگفت انگیز
کارغیررسمی
کارفرعی
کارفرما
کارفرما (زن)
کارفرمایی
کارل سندبرگ
کارل مارکس
کارل یون
کارم
کارم (بازی بیلیارد)
کارم زدن
کارما
کارما (مذهب)
کارمایه
کارمایه جنبشی (فیزیک)
کارمایه دادن به
کارمایه هسته ای
کارمزد
کارمند
کارمند اداره گاز
کارمند اداری
کارمند ارشد
کارمند ارشد بانک
کارمند بایگانی
کارمند بخش
کارمند بودن
کارمند دفتری
کارمند دولت
کارمند دون پایه (خودمانی)
کارمند دون پایه (عامیانه)
کارمند راه آهن
کارمند راهآهن
کارمند رختشوی گاه
کارمند رفتار سنجی (حقوق)
کارمند زن
کارمند همیشگی (مجازی)
کارمند پاره وقت
کارمند چند کاره
کارمند کلیسا
کارمند گرفتن
کارمندان
کارمندان سفارتخانه
کارمندان عالیرتبه (خودمانی)
کارمندان عالیرتبه (عامیانه)
کارمندان کشوری
بیشتر