صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ک" - فارسی به انگلیسی
کارگر گرفتن
کارگران
کارگران اضافه
کارگران مزرعه
کارگردان
کارگردان (سینما
کارگردان اپرا
کارگردان باله
کارگردانی
کارگردانی (فیلم)
کارگردانی نمایش
کارگردانی کردن
کارگردانی کردن (فیلم و تئاتر)
کارگری
کارگری کردن در
کارگری کردن روی چاه نفت
کارگریزی
کارگزار
کارگزار (زن)
کارگزار اجتماعی
کارگزار بورس
کارگزاری
کارگزینی
کارگشای
کارگشایی
کارگیر
کاری
کاری (آدم)
کاری (خوراکپزی)
کاری (دارو)
کاری (مجازی)
کاری (مشروب)
کاری بو
کاری بو (جانورشناسی)
کاری بودن
کاری را خراب کردن
کاری زدن به خوراک
کاری ندارد
کاریابی
کاریابی کردن
کاریاتید
کاریاتید (معماری)
کاریز
کاریلون (موسیقی)
کاریکاتور
کاریکاتور درست کردن
کاریکاتور کش
کاریکاتور کشیدن
بیشتر