صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ک" - فارسی به انگلیسی
کاستن از نیروی چیزی
کاستن از وخامت چیزی
کاستن از چیز دلخواه
کاستن از گسترش چیزی
کاستن اندازه
کاستن اندازه و رتبه
کاستن اهمیت
کاستن برحسب معیار معین
کاستن بهای روی برچسب
کاستن جمعیت
کاستن درد و دلواپسی
کاستن سرعت
کاستن مبلغ وام
کاستن میزان
کاستنی
کاسته
کاسته شدن
کاسته شدن ارزش و قیمت و مقدار
کاسته شدن از شدت
کاسته شدن به طور موقت و کم
کاسته نشده
کاستگر
کاستگر (حساب)
کاستگی
کاستی
کاستی (مجازی)
کاستی دار
کاستی شخصیت
کاستی کوچک
کاستی یابی
کاستین
کاسد
کاسنی
کاسنی (گیاه شناسی)
کاسنی بری
کاسنی بری (گیاه شناسی)
کاسنی قرمز
کاسه
کاسه (پوکر)
کاسه از اش گرمتر
کاسه بشقاب
کاسه به کاسه کردن
کاسه ترمز
کاسه داغ تر از آش شدن
کاسه در دار
کاسه دستشویی
کاسه زانو
کاسه زانو (کالبدشناسی)
بیشتر