صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "گ" - فارسی به انگلیسی
گرفتن توپ و آغاز کردن مسابقه (فوتبال آمریکایی)
گرفتن جا
گرفتن جای بازیکن خسته
گرفتن جای پاسدار خسته
گرفتن جای چیزی
گرفتن جای کسی
گرفتن جای کسی با مکر
گرفتن خر کسی
گرفتن در دست
گرفتن دست یکدیگر
گرفتن دنده
گرفتن دور چیزی
گرفتن دور چیزی با انگشتان
گرفتن دور چیزی با دست
گرفتن دور چیزی به صورت دایره وار
گرفتن دوربین عکاسی به سوی کسی
گرفتن رادیو
گرفتن رادیو و تلویزیون (عامیانه)
گرفتن زبان
گرفتن سلاح به سوی کسی
گرفتن لوله
گرفتن مجاری بینی و گلو
گرفتن مجدد شهر
گرفتن مجرا
گرفتن ناگهانی
گرفتن هفت تیر به طرف کسی
گرفتن و به زور بردن
گرفتن وسیله نقلیه
گرفتن وقت
گرفتن وکیل
گرفتن پاس
گرفتن چیزی از کسی
گرفتن کارگر
گرفتن کلاسی بخصوص
گرفتن کلاچ
گرفتنی
گرفته
گرفته (آب و هوا)
گرفته (بینی یا سینوس ها)
گرفته (خودمانی)
گرفته (رنگ یا حالت و غیره)
گرفته (رنگ)
گرفته (صدا)
گرفته (عامیانه)
گرفته (هوا)
گرفته (کار)
گرفته (کاسبی و غیره)
گرفته (کلاج)
بیشتر