گرمب

گرمب (صدا)

گرمب گرمب کردن

گرمخانه

گرمخانه (کشاورزی)

گرمخانه برای پرورش درخت پرتقال

گرمسازی اتاق

گرمسازی ساختمان

<hr> مترادف گرمسیر : قشلاق <hr> متضاد گرمسیر : سردسیر

مترادف گرمسیر : قشلاق متضاد گرمسیر : سردسیر

گرمسیر

گرمسیری

گرمش

گرملین

گرمم است

گرمک

گرمکن

گرمکن توآبی

<hr> مترادف گرمی : حرارت، دم، دما، گرما، تندی، حدت، شدت، عتاب <hr> متضاد گرمی : برودت، سردی

مترادف گرمی : حرارت، دم، دما، گرما، تندی، حدت، شدت، عتاب متضاد گرمی : برودت، سردی

گرمی

گرمی دانه

گرمی روابط

گرمی و رطوبت هوا

گرمیخ زدن

گرنج

گرنج (زلف)

<hr> مترادف گره : بند، عقد، عقده، جعد، چین، شکن، شکنج، قید، لکنت، دشپیل، مفصل، قفل، پیوندگاه، اشکال، مشکل

مترادف گره : بند، عقد، عقده، جعد، چین، شکن، شکنج، قید، لکنت، دشپیل، مفصل، قفل، پیوندگاه، اشکال، مشکل

گره

گره (پیراهن بافی)

گره (گیاه)

گره انداز

گره بر جبین زدن

گره بشکه

گره تزیینی

گره تشک

گره تنابه ای (کالبد شناسی)

گره حلقه ای

گره حلقوی زدن

گره خرگوشی

گره خفت

گره خوردن

گره خورده

گره خوردگی

گره دادن

گره دار

گره دار (پارچه)

گره دار (چوب)

گره دار شدن (گیاه)

گره دار و پیچ خورده

گره دار کردن تشک

گره دار کردن لحاف

گره دار کردن مبل

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "گ" - فارسی به انگلیسی