گزاف سنجی کردن

گزاف گرانه

گزاف گفتن

گزاف گو

گزاف گو ی

گزاف گویی

گزاف گویی کردن

<hr> مترادف گزافه : اغراق، افراط، چاخان، دروغ، غلو، گزاف، لاف زن، مبالغه <hr> متضاد گزافه : حقیقت گویی

مترادف گزافه : اغراق، افراط، چاخان، دروغ، غلو، گزاف، لاف زن، مبالغه متضاد گزافه : حقیقت گویی

گزافه

گزافه (ادبیات)

گزافه آمیز

گزافه آمیز (ادبیات)

گزافه پردازی کردن در پخش اخبار

گزافه گویی

گزافه گویی (خودمانی - ناپسند)

گزافه گویی (عامیانه - ناپسند)

گزافه گویی نکردن

گزافهآمیز

گزافکار

گزافکارانه

گزافکاری

گزافگرای

گزافگرایانه

گزافگوی

گزافی قیمت

گزان

گزانگبین

گزایان

گزایش

گزاییدن

گزدود

<hr> مترادف گزر : زردک، شقاقل، هویج

مترادف گزر : زردک، شقاقل، هویج

گزر

گزش

گزش داشتن (گیاه)

گزلک

گزلیک

گزمر

گزمردان

گزمرشناس

گزمری

<hr> مترادف گزمه : آژان، پاسبان، پلیس، شبگرد، شحنه، عسس <hr> برابر پارسی : شبگرد

مترادف گزمه : آژان، پاسبان، پلیس، شبگرد، شحنه، عسس برابر پارسی : شبگرد

گزمه

<hr> مترادف گزن : شفره، کاردک، گزنه

مترادف گزن : شفره، کاردک، گزنه

گزن

گزن کشیدن

<hr> مترادف گزند : آزار، آسیب، آفت، بلا، خدشه، خسران، زیان، صدمه، ضرر، لطمه، مضرت

مترادف گزند : آزار، آسیب، آفت، بلا، خدشه، خسران، زیان، صدمه، ضرر، لطمه، مضرت

واژه های حرف "گ" - فارسی به انگلیسی