<hr> مترادف یبوست اور : ( یبوست آور ) یابس، یبوست زا <hr> متضاد یبوست اور : ( یبوست آور ) ملین

مترادف یبوست اور : ( یبوست آور ) یابس، یبوست زا متضاد یبوست اور : ( یبوست آور ) ملین

یبوست اور

یبوستآور

یتی

<hr> مترادف یتیم : بی پدر، پدرمرده، بی مانند، بی نظیر <hr> برابر پارسی : بی پدر، بی سرپرست

مترادف یتیم : بی پدر، پدرمرده، بی مانند، بی نظیر برابر پارسی : بی پدر، بی سرپرست

یتیم

<hr> مترادف یتیم خانه : پرورشگاه، دارالایتام <hr> برابر پارسی : پرورشگاه

مترادف یتیم خانه : پرورشگاه، دارالایتام برابر پارسی : پرورشگاه

یتیم خانه

یتیم و سرگردان

یتیم کردن

یتیمچه

یتیمی

<hr> مترادف یحتمل : احتمالاً، شاید، محتملاً <hr> متضاد یحتمل : محققاً <hr> برابر پارسی : شاید، تواند بود

مترادف یحتمل : احتمالاً، شاید، محتملاً متضاد یحتمل : محققاً برابر پارسی : شاید، تواند بود

یحتمل

یحیی

یحیی (انجیل)

یحیی تعمیددهنده (انجیل)

<hr> مترادف یخ : بارد، یخ بندان، بی لطف، بی مزه، خنک، لوس

مترادف یخ : بارد، یخ بندان، بی لطف، بی مزه، خنک، لوس

یخ

یخ آب کن شیشه اتومبیل

یخ بار کردن

یخ باران

یخ باز

یخ بازی

یخ بازی نمایشی

یخ بست

یخ بستن

یخ بسته

<hr> مترادف یخ بندان : برودت، سرما، یخ زدگی

مترادف یخ بندان : برودت، سرما، یخ زدگی

یخ بندان

یخ تیشه

یخ خشک

یخ در بهشت

یخ دربهشت

یخ دیسی

یخ رود

یخ زار

یخ زدا در شیشه اتومبیل

یخ زدایی شدن

یخ زدایی کردن

یخ زدن

یخ زدن و خشک کردن خوراک و دارو

<hr> مترادف یخ زده : بسته، منجمد، یخ بسته

مترادف یخ زده : بسته، منجمد، یخ بسته

یخ زده

<hr> مترادف یخ زدگی : انجماد، تجمد، یخ بندان

واژه های حرف "ی" - فارسی به انگلیسی