پیشنهاد کاربران

فراخواستن

فراخوان نامه

فراخواندن

فراخواندن کالا

فراخوانده شده

فراخواننده

فراخوانی

فراخوانی با بلندگو

<hr> مترادف فراخور : درخور، سزاوار، شایسته، لایق، متناسب، مناسب

مترادف فراخور : درخور، سزاوار، شایسته، لایق، متناسب، مناسب

فراخور

<hr> مترادف فراخی : سعه، فراخنا، فراوانی، گشادگی، گشادی، گنجایش، وسعت <hr> متضاد فراخی : تنگی

مترادف فراخی : سعه، فراخنا، فراوانی، گشادگی، گشادی، گنجایش، وسعت متضاد فراخی : تنگی

فراخی

فراخی و گشادی

فراخی و گشایش

فراخیدن

فراد

فراداشتن گوش

فرادست

فرادهش

فرادیس

فرادین

فرادینی

<hr> مترادف فرار : انهزام، رم، عقب نشینی، گریز، هرب، هزیمت | گریزپا، گریزنده <hr> برابر پارسی : گریز، ناپا، جست، جستن، گریختن، گریزا، پرّا

مترادف فرار : انهزام، رم، عقب نشینی، گریز، هرب، هزیمت | گریزپا، گریزنده برابر پارسی : گریز، ناپا، جست، جستن، گریختن، گریزا، پرّا

فرار

فرار از خانه

فرار از خدمت

فرار دسته جمعی

فرار دشمن

فرار رو به جلو

فرار متقاطع

فرار مغزها

<hr> برابر پارسی : گریختن، جستن

برابر پارسی : گریختن، جستن

فرار کردن

فرار کن

فراراسته

فراراستگی

فراراندن

فرارسته

فرارفت

فرارو

فراروانی

فرارود

فراروند

فرارونی

<hr> مترادف فراری : رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور <hr> برابر پارسی : گریخته، در رفته، گریزپا، پرّا

مترادف فراری : رمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور برابر پارسی : گریخته، در رفته، گریزپا، پرّا

فراری

فراری از قانون

فراری داد

فراری دادن

فراریدن

<hr> مترادف فراز : ارتفاع، اوج، بالا، بلندی، قله، جمله، عبارت، سربالایی، عرشه، باز، گشاده، بسته، مسدود <hr> متضاد فراز : پستی، نشیب

مترادف فراز : ارتفاع، اوج، بالا، بلندی، قله، جمله، عبارت، سربالایی، عرشه، باز، گشاده، بسته، مسدود متضاد فراز : پستی، نشیب

فراز

فراز اری

فراز امد بخت

واژه های حرف "ف" - پیشنهاد کاربران