قدمت دار

قدمت شیعه امامیه

قدمتوسط

قدمم

قدمم رسان

قدمگاه خضر

قدمی

قدمیدن

قدنی

قده فوق کلیوی

<hr> مترادف قدوس : قدسی، قدیس، مقدس، منزه

مترادف قدوس : قدسی، قدیس، مقدس، منزه

قدوس

<hr> مترادف قدوسیت : تقدس، تنزیه

مترادف قدوسیت : تقدس، تنزیه

قدوسیت

قدوم

<hr> مترادف قدوه : قسوه، مدل، نمونه، امام، پیشوا، رهبر، مقتدا

مترادف قدوه : قسوه، مدل، نمونه، امام، پیشوا، رهبر، مقتدا

قدوه

قدک

قدکساز

قدکچیان

قدی

قدیح

قدید

قدیر

قدیری

<hr> مترادف قدیس : پاک، منزه، پیر، ولی

مترادف قدیس : پاک، منزه، پیر، ولی

قدیس

قدیسه

قدیسین

قدیفه

<hr> مترادف قدیم : ازلی، باستانی، پیشین، دیرینه، سرمدی، کهن، کهنه، گذشته <hr> متضاد قدیم : جدید <hr> برابر پارسی : پیشین، کهن، باستان، دیرین

مترادف قدیم : ازلی، باستانی، پیشین، دیرینه، سرمدی، کهن، کهنه، گذشته متضاد قدیم : جدید برابر پارسی : پیشین، کهن، باستان، دیرین

قدیم

<hr> برابر پارسی : از دیر باز، پیشترها، روزگار پیشین

برابر پارسی : از دیر باز، پیشترها، روزگار پیشین

قدیم الایام

قدیم و حادث

قدیم و دیرینه

<hr> مترادف قدیمی : باستانی، عتیق، کهنسال، کهنه <hr> متضاد قدیمی : جدید، نو <hr> برابر پارسی : کهن، باستانی، کهنه، پارینه، دیرین، دیرینه

مترادف قدیمی : باستانی، عتیق، کهنسال، کهنه متضاد قدیمی : جدید، نو برابر پارسی : کهن، باستانی، کهنه، پارینه، دیرین، دیرینه

قدیمی

قدیمی تر

قدیمی تر و جلوتر

قدیمی ترین پهلوان زورخانه

قدیمی و باستانی

قدیمی و دیرین

قذ

<hr> مترادف قذر : پلشت، پلید، چرک، غایط، کثیف، پنتی، شلخته، لچر <hr> متضاد قذر : نظیف

مترادف قذر : پلشت، پلید، چرک، غایط، کثیف، پنتی، شلخته، لچر متضاد قذر : نظیف

قذر

<hr> مترادف قذرات : آژیخ، چرک، شوخگنی، شوخی، فژ، ناپاکی، وژن، وسخ

مترادف قذرات : آژیخ، چرک، شوخگنی، شوخی، فژ، ناپاکی، وژن، وسخ

قذرات

قذف

<hr> مترادف قر : ادا، اطوار، افسون، خرامش، دلبری، دلربایی، غمزه، لنجه

مترادف قر : ادا، اطوار، افسون، خرامش، دلبری، دلربایی، غمزه، لنجه

واژه های حرف "ق" - پیشنهاد کاربران