لشگر و سپاه

لشیدن

لصق

لصنعها

<hr> مترادف لطافت : تازگی، خوبی، صفا، طراوت، ظرافت، لطف، ملاحت، نازکی، نیکویی <hr> متضاد لطافت : ضخامت <hr> برابر پارسی : نرمی، نازکی

مترادف لطافت : تازگی، خوبی، صفا، طراوت، ظرافت، لطف، ملاحت، نازکی، نیکویی متضاد لطافت : ضخامت برابر پارسی : نرمی، نازکی

لطافت

لطافت شراب

لطافت طبع

لطایف

لطایف الحیل

لطایف اکرام

لطایف تحایا

لطایف حکمت

لطایف حیل

لطایف مشافهه

لطایف نکت

لطایف کرم

لطایف کلمات

لطر

<hr> مترادف لطف : التفات، بخشش، بذل، تفضل، شفقت، ظرافت، عنایت، کرم، لطافت، محبت، مرحمت، ملایمت، مهر، مهربانی، نرمی، نیکی <hr> متضاد لطف : عتاب، عنف، قهر <hr> برابر پارسی : مهرورزیدن، مهربانی، نرمی، نیکویی، نیکویی کردن

مترادف لطف : التفات، بخشش، بذل، تفضل، شفقت، ظرافت، عنایت، کرم، لطافت، محبت، مرحمت، ملایمت، مهر، مهربانی، نرمی، نیکی متضاد لطف : عتاب، عنف، قهر برابر پارسی : مهرورزیدن، مهربانی، نرمی، نیکویی، نیکویی کردن

لطف

لطف اب و هوا

لطف احتیال

لطف اخلاق

لطف امیز

لطف ایزدی

لطف تدبیر

لطف خدا

لطف داری

لطف طبع

لطف محاورات

لطف مزاج

لطف و مهربانی

لطف کردن

<hr> برابر پارسی : خواهشمندم، از روی مهر، خواهشمند است، مهرورزیده | ( لطفاً ) خواهشمندم، خواهشمند است

برابر پارسی : خواهشمندم، از روی مهر، خواهشمند است، مهرورزیده | ( لطفاً ) خواهشمندم، خواهشمند است

لطفا

لطفا بنشینید

لطفا جواب بده

لطفا ساکت تر صحبت کن

لطفا عزیزم

لطفا من را از ماشین پیاده کنید

لطفا یک سفته بخر

لطفعلی خان بالاوند اسفندیاری

لطفعلی خان زند

لطفعلی صورتگر

لطمات

<hr> مترادف لطمه : آسیب، صدمه، گزند، مضرت، شوک، ضربه، خسارت، خسران، زیان، سیلی <hr> برابر پارسی : آسیب، زیان، گزند

مترادف لطمه : آسیب، صدمه، گزند، مضرت، شوک، ضربه، خسارت، خسران، زیان، سیلی برابر پارسی : آسیب، زیان، گزند

واژه های حرف "ل" - پیشنهاد کاربران