نزوعیه

<hr> مترادف نزول : سقوط، فرود، هبوط، تنزیل، ربا، ربح، سود، فرع، مرابحه، افت، کاهش، دخول، ورود ، افزایش <hr> متضاد نزول : صعود <hr> برابر پارسی : فرود، پایین آمدن، بهره، سودپول، افت، فروفرستادن

مترادف نزول : سقوط، فرود، هبوط، تنزیل، ربا، ربح، سود، فرع، مرابحه، افت، کاهش، دخول، ورود ، افزایش متضاد نزول : صعود برابر پارسی : فرود، پایین آمدن، بهره، سودپول، افت، فروفرستادن

نزول

نزول اجلال

نزول قران کریم

نزول قضا

نزول مهمان

نزول نوازل

نزول همت

نزول کردن به خانه

<hr> برابر پارسی : کاهنده، فرویاز

برابر پارسی : کاهنده، فرویاز

نزولی

نزوه

نزیها

نزیهه

نزیک

نس پیشونی

<hr> مترادف نسا : اناث، بانو، خانم، زن، همسر <hr> متضاد نسا : رجل، مرد <hr> برابر پارسی : زنان، زن

مترادف نسا : اناث، بانو، خانم، زن، همسر متضاد نسا : رجل، مرد برابر پارسی : زنان، زن

نسا

نسا سالار

نساء

نساءکم

<hr> مترادف نساج : بافنده، جولاه، جولاهه <hr> برابر پارسی : بافنده، بافکار، بافنده ی جامه | ( نسّاج ) ریسنده

مترادف نساج : بافنده، جولاه، جولاهه برابر پارسی : بافنده، بافکار، بافنده ی جامه | ( نسّاج ) ریسنده

نساج

نساختن غذا با کسی

نساخی

نسار

نسالک

نساک

نسایج قلم

<hr> مترادف نسب : اصل، اولاد، تبار، تخمه، دودمان، دوده، گوهر، نژاد، نژاده، خویشاوندی، قرابت <hr> برابر پارسی : نژاد، تبار، دودمان، خویشاوندی

مترادف نسب : اصل، اولاد، تبار، تخمه، دودمان، دوده، گوهر، نژاد، نژاده، خویشاوندی، قرابت برابر پارسی : نژاد، تبار، دودمان، خویشاوندی

نسب

نسب شناس

نسب شناسی

نسب طاهر

<hr> مترادف نسب نامه : تبارنامه، شجره نامه

مترادف نسب نامه : تبارنامه، شجره نامه

نسب نامه

نسب نامه خدایان

<hr> مترادف نسبت : انتساب، خویشاوندی، خویشی، قرابت، تناسب، رابطه، اتصال، ارتباط، پیوستگی <hr> برابر پارسی : پیوند، خویشی، درباره، بازخوانی، بستگی، بسته، خویشاوندی، در برابر، هارِفت

مترادف نسبت : انتساب، خویشاوندی، خویشی، قرابت، تناسب، رابطه، اتصال، ارتباط، پیوستگی برابر پارسی : پیوند، خویشی، درباره، بازخوانی، بستگی، بسته، خویشاوندی، در برابر، هارِفت

نسبت

<hr> برابر پارسی : بسته به

نسبت به

نسبت تبدیل

نسبت توییت

<hr> برابر پارسی : بربستن، پیونددادن

برابر پارسی : بربستن، پیونددادن

نسبت دادن

نسبت دادن به

نسبت دادن چهره زیبا به قمر

نسبت دو زن با یک شوهر

نسبت دو زن برادر

نسبت دو زن یک مرد به هم

نسبت زن و شوهر

نسبت همسران دو خواهر

نسبت پی به ای

نسبت چرخش

<hr> برابر پارسی : به سنجش، تا اندازه ای، تااندازه ای، کمابیش | ( نسبتاً ) کمابیش

برابر پارسی : به سنجش، تا اندازه ای، تااندازه ای، کمابیش | ( نسبتاً ) کمابیش

واژه های حرف "ن" - پیشنهاد کاربران