پیشنهاد کاربران

<hr> (امریکا)، نوعی سوپ که ماکارونی های آن به شکل حروف الفبا است

(امریکا)، نوعی سوپ که ماکارونی های آن به شکل حروف الفبا است

alphabet soup

alphabetic code

alphabetical alphabetic

alphabetical arrangement

alphabetical order

alphahelix

<hr> دارای الفبا و عدد، وابسته به کاربرد حروف الفبا و اعداد با هم، وات شماره ای

دارای الفبا و عدد، وابسته به کاربرد حروف الفبا و اعداد با هم، وات شماره ای

alphanumeric

alphanumeric code

alphanumeric sizing system alpha numeric sizing system

alphanumerical

alphanumerically

<hr> عنق الشجاع، فرد نجوم : الفا - شجاع علوم دریایى : عنق الشجاع

عنق الشجاع، فرد نجوم : الفا - شجاع علوم دریایى : عنق الشجاع

alphard

alphatourism

alpheratz

<hr> معنی : واقع در ارتفاع زیاد، الپی <hr> معانی دیگر : وابسته به کوه های آلپ و ساکنان آن، آلپی، (a کوچک) وابسته به کوه های بلند، کوه مانند، (گیاه شناسی) روینده در ارتفاعات بالای کوه، بلندا رست، (اسکی) وابسته به اسکی اسلالوم و اسکی پرشیب (با nordic مقایسه شود)، وابسته بکوه الپ

معنی : واقع در ارتفاع زیاد، الپی معانی دیگر : وابسته به کوه های آلپ و ساکنان آن، آلپی، (a کوچک) وابسته به کوه های بلند، کوه مانند، (گیاه شناسی) روینده در ارتفاعات بالای کوه، بلندا رست، (اسکی) وابسته به اسکی اسلالوم و اسکی پرشیب (با nordic مقایسه شود)، وابسته بکوه الپ

alpine

alpine combined skiing

alpine forest

alpine heath

alpine himalayan belt

alpine himalayan orogeny

alpine meadow

alpine orogeny

alpine plant

alpine ski

alpine skiing

alpine tundra

alpine type vein

<hr> معنی : کوه نورد <hr> معانی دیگر : کوه پیما

معنی : کوه نورد معانی دیگر : کوه پیما

alpinist

<hr> معنی : قبلا، پیش از این <hr> معانی دیگر : از پیش، از قبل، تا حالا، هم اکنون، همین حالا، فعلا، به نقد، به این زودی، همانگاه، همان وقت

معنی : قبلا، پیش از این معانی دیگر : از پیش، از قبل، تا حالا، هم اکنون، همین حالا، فعلا، به نقد، به این زودی، همانگاه، همان وقت

already

already greats

already know

already then

alrealy

alrescha

<hr> معنی : بسیار خوب <hr> معانی دیگر : رجوع شود به: all right، right all بسیار خوب، صحیح است

معنی : بسیار خوب معانی دیگر : رجوع شود به: all right، right all بسیار خوب، صحیح است

alright

alrighty

alrighty then

<hr> معنی : نیز، بعلاوه، همچنین، و همچنین، و نیز، همینطور، گذشته از این <hr> معانی دیگر : همچنین، نیز، همینطور، بعلاوه، گذشته از این

معنی : نیز، بعلاوه، همچنین، و همچنین، و نیز، همینطور، گذشته از این معانی دیگر : همچنین، نیز، همینطور، بعلاوه، گذشته از این

also

also called

also known as

also nasty

also provincial

<hr> (اسبدوانی) اسبی که در مسابقه مقام اول یا دوم یا سوم را به دست نمی آورد، اسب یا سگ بازنده در مسابقه

(اسبدوانی) اسبی که در مسابقه مقام اول یا دوم یا سوم را به دست نمی آورد، اسب یا سگ بازنده در مسابقه

also ran

also rans

also remember

also same

<hr> (موسیقی) دارای صدای زیر، زیر، مخفف:، تغییر، علی البدل، متناوب، جانشین، دینام، بلندی، زیر اکتاو اول پس از تربل، آهنگ این اکتاو مخفف: تغییر مخفف: علیالبدل مخفف: متناوب

(موسیقی) دارای صدای زیر، زیر، مخفف:، تغییر، علی البدل، متناوب، جانشین، دینام، بلندی، زیر اکتاو اول پس از تربل، آهنگ این اکتاو مخفف: تغییر مخفف: علیالبدل مخفف: متناوب

واژه های حرف "a" - پیشنهاد کاربران