پیشنهاد کاربران

carving station

<hr> (امریکا) محل شستن اتومبیل، ماشین شوی خانه (car wash هم می نویسند)

(امریکا) محل شستن اتومبیل، ماشین شوی خانه (car wash هم می نویسند)

carwash

carwin

<hr> جویس کری (نویسنده ی انگلیسی - زاده ی ایرلند)

جویس کری (نویسنده ی انگلیسی - زاده ی ایرلند)

cary

cary on with

cary out

caryophyllaceae

carzy about

casa

casa loma

<hr> شهرکازابلانکا (در کرانه ی اقیانوس اطلس - در کشور مراکش)

شهرکازابلانکا (در کرانه ی اقیانوس اطلس - در کشور مراکش)

casablanca

<hr> مرد زن باز، مردی که چند معشوق دارد

مرد زن باز، مردی که چند معشوق دارد

casanova

<hr> معنی : ابشار، ابشاری، ابشیب، ابشار کوچک، بشکل ابشار ریختن <hr> معانی دیگر : آبشار پله پله، آبشیب، شرشره، (مانند آبشار پله پله یا آبشیب) سرازیر شدن، (پی در پی) فرود آمدن، شریدن

معنی : ابشار، ابشاری، ابشیب، ابشار کوچک، بشکل ابشار ریختن معانی دیگر : آبشار پله پله، آبشیب، شرشره، (مانند آبشار پله پله یا آبشیب) سرازیر شدن، (پی در پی) فرود آمدن، شریدن

cascade

cascade accelerator

cascade aerator

cascade cipher

cascade cooler

cascade gamma emission

cascade generator

cascade impactor

cascade network

cascade of events

cascade reaction

cascade sequence

cascade shower

cascaded

cascaded multicell inverter

cascadeless

cascading

cascading style sheet

<hr> معنی : جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام، حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد کردن، پوشاندن، در صندوق یاجعبه گذاشتن <hr> معانی دیگر : نمونه، شان، باره، سرگذشت، وضع، مراجع، مشتری، شخص مورد بررسی، (در دادگاه و غیره) دعوی، ادعا، ادعا نامه، شکایت قانونی، موضوع، مدارک یا شواهد قانع کننده، ادعا یا تعقیب قانونی، (دستور زبان) حالت، (خودمانی) تحت نظر گرفتن (به ویژه به منظور سرقت)، (امریکا- عامیانه) آدم عجیب و غریب، شخص غیر عادی، (امریکا - عامیانه) عشق زودگذر، دل ربودگی، دان، گنجانه، صندوقه، پوشش، پوشینه، پوشه، حقه، قفسه، روکش، رویه، جفت، دوتا، چارچوب، در گنجانه (یا جعبه یا روکش و غیره) گذاشتن، در خود جادادن، روکش کردن، (چاپ) گاس، گاسه، گارسه، کیف، موقعیت، vt در صندوق یاجعبه گذاشتن

معنی : جلد، جعبه، محفظه، قالب، مورد، پرونده، قضیه، قاب، وضعیت، دعوی، پوسته، غلاف، مرافعه، نیام، حادثه، اتفاق، جا، حالت، صندوق، جلد کردن، پوشاندن، در صندوق یاجعبه گذاشتن معانی دیگر : نمونه، شان، باره، سرگذشت، وضع، مراجع، مشتری، شخص مورد بررسی، (در دادگاه و غیره) دعوی، ادعا، ادعا نامه، شکایت قانونی، م

case

case based resoning

case by case

case closed

case cohort study

case conceptualization

case control study

case detection

case dismissed

case finding

case fire

case grammar

<hr> علوم مهندسى : سخت گردانى سطحى

علوم مهندسى : سخت گردانى سطحى

case hardening

<hr> معنی : تاریخچه، سوابق، سابقه مرض ودرمان <hr> معانی دیگر : (روان شناسی و غیره) سرگذشت، پژوهه، سابقه ی پرونده، خلاصه پرونده، شرح حال، (به ویژه در پژوهش های پزشکی و روان شناسی و جامعه شناسی - مجموعه ی اطلاعات و تفاسیر و غیره درباره ی شخص یا گروه به خصوص) تاریخچه ی مورد، سرگذشت، سابقه مر­ ودرمان

معنی : تاریخچه، سوابق، سابقه مرض ودرمان معانی دیگر : (روان شناسی و غیره) سرگذشت، پژوهه، سابقه ی پرونده، خلاصه پرونده، شرح حال، (به ویژه در پژوهش های پزشکی و روان شناسی و جامعه شناسی - مجموعه ی اطلاعات و تفاسیر و غیره درباره ی شخص یا گروه به خصوص) تاریخچه ی مورد، سرگذشت، سابقه مر­ ودرمان

case history

case in point

case insensitive

<hr> (حقوق) قانون بدعتی و عرفی، قانون موضوعه (که استوار است بر احکام پیشین دادگاه ها و سنت های حقوقی) (مقایسه شود با قانون مدون: statute law)

(حقوق) قانون بدعتی و عرفی، قانون موضوعه (که استوار است بر احکام پیشین دادگاه ها و سنت های حقوقی) (مقایسه شود با قانون مدون: statute law)

واژه های حرف "c" - پیشنهاد کاربران