hesoyam

hesperidiform

<hr> (شیمی) هسپریدین (c28h34o15 که از گلوکوزیدهای بلورین است)

(شیمی) هسپریدین (c28h34o15 که از گلوکوزیدهای بلورین است)

hesperidin

hessdalen

hest out

hestorical

het ero spo ry

<hr> معنی : بر افروخته، تحریک شده <hr> معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) عصبانی، آتشی

معنی : بر افروخته، تحریک شده معانی دیگر : (امریکا- خودمانی) عصبانی، آتشی

het up

heterarchical

<hr> (خودمانی) رجوع شود به: heterosexual، پیشوند: دیگر، دگر، متفاوت، ناجور -، ناهم - [heterosexual] (پیش از واکه می شود: - heter)، heter پیشوندیست بمعانی، بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف

(خودمانی) رجوع شود به: heterosexual، پیشوند: دیگر، دگر، متفاوت، ناجور -، ناهم - [heterosexual] (پیش از واکه می شود: - heter)، heter پیشوندیست بمعانی، بغیر از و دیگر و از جنس دیگری یا ازنوع مختلف

hetero

hetero centricity

heteroatom

heterocellular

heterocellular ray

<hr> (زیست شناسی) ناجور رنگینه، دگر رنگینه (بخشی از کروماتین)

(زیست شناسی) ناجور رنگینه، دگر رنگینه (بخشی از کروماتین)

heterochromatin

heterochromatization

heterochromia

heterodermic graft

heterodont

<hr> معنی : گمراه <hr> معانی دیگر : (به ویژه در مورد مذهب و اعتقاد) کژآیین، ناساز، ناهماندیش، کژ کیش، ارتداد آمیز، دگراندیش، نابروال (در برابر: راست کیش orthodox)، دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی، مرتد، زندیق

معنی : گمراه معانی دیگر : (به ویژه در مورد مذهب و اعتقاد) کژآیین، ناساز، ناهماندیش، کژ کیش، ارتداد آمیز، دگراندیش، نابروال (در برابر: راست کیش orthodox)، دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی، مرتد، زندیق

heterodox

heterodox economy

<hr> معنی : ارتداد، زندقه <hr> معانی دیگر : کژآیینی، ناهماندیشی، دگراندیشی، ناسازی، نابروالی، کژکیشی، اعتقادنابروال، اصل ناساز، عقیده ی ناجور، کژاندیشه

معنی : ارتداد، زندقه معانی دیگر : کژآیینی، ناهماندیشی، دگراندیشی، ناسازی، نابروالی، کژکیشی، اعتقادنابروال، اصل ناساز، عقیده ی ناجور، کژاندیشه

heterodoxy

heterofilament bonding

heterogametic

heterogametic sex

<hr> (زیست شناسی)، ناجور زامه، دارای گل هایی که از نظر جنسی متفاوت اند، دارای مادگی ها، پرچم های نامرتب، دارای گلهای دوجوره

(زیست شناسی)، ناجور زامه، دارای گل هایی که از نظر جنسی متفاوت اند، دارای مادگی ها، پرچم های نامرتب، دارای گلهای دوجوره

heterogamous

heterogeneities

<hr> معنی : عدم تجانس <hr> معانی دیگر : جوربجوری، ناجوری

معنی : عدم تجانس معانی دیگر : جوربجوری، ناجوری

heterogeneity

<hr> معنی : ناجور، متباین، ناهمگون، غیر متجانس، تولید شده در خارج بدن <hr> معانی دیگر : (از نظر ساختمان و نوع و غیره) ناهمگن، نامتجانس، ناهمسان (در برابر: همگن، یکدست homogeneous)، (دارای بخش های ناهمانند) جوراجور، متنوع، ناهمزاد، ناهم تبار، ناهمگن

معنی : ناجور، متباین، ناهمگون، غیر متجانس، تولید شده در خارج بدن معانی دیگر : (از نظر ساختمان و نوع و غیره) ناهمگن، نامتجانس، ناهمسان (در برابر: همگن، یکدست homogeneous)، (دارای بخش های ناهمانند) جوراجور، متنوع، ناهمزاد، ناهم تبار، ناهمگن

heterogeneous

heterogeneous information system

heterogeneous society

heterogeneouse

heterogeneously

heterogenic

<hr> (از سرچشمه ها یا منابع گوناگون) ناهمزاد، ناهم سرچشمه، نادرونزاد، برونزاد، ناهم اصل، دگرزاد (در برابر: خودزاد autogenous)

(از سرچشمه ها یا منابع گوناگون) ناهمزاد، ناهم سرچشمه، نادرونزاد، برونزاد، ناهم اصل، دگرزاد (در برابر: خودزاد autogenous)

heterogenous

heterogenuous

heterogeusia

heterogloss

heteroglossia

heteroglot reed

heterojunction

heterolactic

heteroleptic

heterological thinkers

heterologous anaphylaxis

heterologous gene

<hr> ناخودمختار، ناخودوند (در برابر: خودوند autonomous)، ناجور گوال

ناخودمختار، ناخودوند (در برابر: خودوند autonomous)، ناجور گوال

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران