<hr> معنی : پیروی از قانون دیگری <hr> معانی دیگر : انقیاد وپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری

معنی : پیروی از قانون دیگری معانی دیگر : انقیاد وپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری

heteronomy

heteronormative

heteronormativity

<hr> (دو یا چند واژه که هم املا و هم صدا هستند ولی معانی آنها متفاوت است مانند: شیر خوراکی و شیر درنده) دگرچم، ناجور چم

(دو یا چند واژه که هم املا و هم صدا هستند ولی معانی آنها متفاوت است مانند: شیر خوراکی و شیر درنده) دگرچم، ناجور چم

heteronym

heteronymous diplopia

heteronymous hemianopia

<hr> روانشناسى : دیگرخواهى جنسى

روانشناسى : دیگرخواهى جنسى

heterophilia

<hr> (نواختن همزمان آهنگ موسیقی توسط دو یا چند نوازنده که هر یک در وزن و ملودی آهنگ تغییر کمی می دهد) ناهماوایی

(نواختن همزمان آهنگ موسیقی توسط دو یا چند نوازنده که هر یک در وزن و ملودی آهنگ تغییر کمی می دهد) ناهماوایی

heterophony

heterophoric

heteropolymer

heteropolymerization

<hr> روانشناسى : اشتهاى مرضى

روانشناسى : اشتهاى مرضى

heterorexia

heteroscedastic

<hr> روانشناسى : ناهمگنى پراکنش

روانشناسى : ناهمگنى پراکنش

heteroscedasticity

heterosexism

heterosexist

heterosexist behavior

<hr> معنی : علاقمند به جنس مخالف، وابسته به جنس مخالف <hr> معانی دیگر : ناهمجنس خواه، ناهمژاد باز (در برابر همجنس بازhomosexual)، مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف

معنی : علاقمند به جنس مخالف، وابسته به جنس مخالف معانی دیگر : ناهمجنس خواه، ناهمژاد باز (در برابر همجنس بازhomosexual)، مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف

heterosexual

<hr> معنی : علاقه بجنس مخالف <hr> معانی دیگر : علاقه بجنس مخالف

معنی : علاقه بجنس مخالف معانی دیگر : علاقه بجنس مخالف

heterosexuality

<hr> (زیست شناسی) دگرینگی، هتروسیس

(زیست شناسی) دگرینگی، هتروسیس

heterosis

heteroskedastic

heteroskedasticity

<hr> روانشناسى : کروموزوم جنسى

روانشناسى : کروموزوم جنسى

heterosome

<hr> (جو زمین بالاتر از 70 کیلومتر)دگرکره، فرازنیوار

(جو زمین بالاتر از 70 کیلومتر)دگرکره، فرازنیوار

heterosphere

<hr> (گیاه شناسی) ناجور خامگی

(گیاه شناسی) ناجور خامگی

heterostyly

heterotopias

heterotopic transplantation

heterotrait monotrait ratio

<hr> زیست شناسى : خوراک گیر

heterotroph

<hr> (وابسته به موجود یا گیاهی که فقط می تواند از مواد آلی تغذیه کند و نمی تواند مواد غیر آلی را تبدیل به پروتئین و غیره کند) دگرپرور، دگرپروره ای، هتروترفیک

(وابسته به موجود یا گیاهی که فقط می تواند از مواد آلی تغذیه کند و نمی تواند مواد غیر آلی را تبدیل به پروتئین و غیره کند) دگرپرور، دگرپروره ای، هتروترفیک

heterotrophic

heterotrophy

heterotropous

<hr> (زیست شناسی) دگرمونه، دگرمونه ای (heterotypical هم می گویند)

(زیست شناسی) دگرمونه، دگرمونه ای (heterotypical هم می گویند)

heterotypic

<hr> (زیست شناسی)، ناجور تخمی

(زیست شناسی)، ناجور تخمی

heterozygosis

heterozygosity

<hr> (زیست شناسی) ناجور تخم

heterozygote

heterozygous

hetro nuclear

hetrogeneity

hetrogenous

hetrosexuality

<hr> (زمین شناسی - شیمی) هیولاندیت (سیلیکات کلسیم و آلومینیم به فرمول caal2si6o16.5h2o که نوعی zeolite است)

(زمین شناسی - شیمی) هیولاندیت (سیلیکات کلسیم و آلومینیم به فرمول caal2si6o16.5h2o که نوعی zeolite است)

heulandite

<hr> معنی : کشف کننده، پی برنده، اکتشافی، ابتکآری <hr> معانی دیگر : (آموزش و پرورش - کامپیوتر: وابسته به یادگیری عملی از راه تجربه و خطا) آروین آموزانه، آروینی، کاوشی، ذهنی، مکاشفه ای، ابتکلاری، بحکاکتشافی

معنی : کشف کننده، پی برنده، اکتشافی، ابتکآری معانی دیگر : (آموزش و پرورش - کامپیوتر: وابسته به یادگیری عملی از راه تجربه و خطا) آروین آموزانه، آروینی، کاوشی، ذهنی، مکاشفه ای، ابتکلاری، بحکاکتشافی

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران