hew down

hew down a tree

hew out

<hr> کامپیوتر : شرکت کالیفرنیایى که محدوده گسترده اى را از تجهیزات الکترونیکى شامل کامپیوتر و دستگاههاى جانبى را تولید مى کند

کامپیوتر : شرکت کالیفرنیایى که محدوده گسترده اى را از تجهیزات الکترونیکى شامل کامپیوتر و دستگاههاى جانبى را تولید مى کند

hewlett packard

<hr> معنی : جادو گر، ساحره، سحر و جادو کردن <hr> معانی دیگر : (محلی) زن جادوگر، عفریته، (نشان یا چیز یا ورد که موجب بدبیاری می شود) چشم بد، طلسم، چیز بدیمن، بلازا (jinx هم می گویند)، مخفف:، شش ضلعی، شش پهلو، ساحر، جادوگر، سحر وجادو کردن

معنی : جادو گر، ساحره، سحر و جادو کردن معانی دیگر : (محلی) زن جادوگر، عفریته، (نشان یا چیز یا ورد که موجب بدبیاری می شود) چشم بد، طلسم، چیز بدیمن، بلازا (jinx هم می گویند)، مخفف:، شش ضلعی، شش پهلو، ساحر، جادوگر، سحر وجادو کردن

hex bolt

hex dominated

hex dump

hex key

hex wrench

hexacanth

<hr> (موسیقی قرون وسطی) گام شش نتی (دارای شش chord)، هنگام شش برده ای، گام شش نتی

(موسیقی قرون وسطی) گام شش نتی (دارای شش chord)، هنگام شش برده ای، گام شش نتی

hexachord

hexacopter

hexactinellida

hexacyanocobaltate

hexag0n

<hr> معنی : شش گوش، شش گوشه، شش پهلو <hr> معانی دیگر : (هندسه) شش پهلو، شش ضلعی، مسدس، شش بر

معنی : شش گوش، شش گوشه، شش پهلو معانی دیگر : (هندسه) شش پهلو، شش ضلعی، مسدس، شش بر

hexagon

<hr> وابسته به یا دارای شکل شش پهلو، شش ضلعی، (جسم) دارای قطع یا برش شش پهلو، شش گوشه، شش بر

وابسته به یا دارای شکل شش پهلو، شش ضلعی، (جسم) دارای قطع یا برش شش پهلو، شش گوشه، شش بر

hexagonal

hexagonal dipyramidal class

hexagonal prism

hexagonal pyramid

hexagonal pyramidal class

hexagonal system

hexagonal trapezohedral class

hexagonal trapezohedron

hexakosioihexekontahexaphobia

<hr> روانشناسى : عادت پایه

hexis

hexoctahedral class

<hr> هگزود علوم مهندسى : لامپ شش قطبى

هگزود علوم مهندسى : لامپ شش قطبى

hexode

hexosaminidase

hextetrahedron

<hr> معنی : هی، اهای، ای، وه، هلا، های <hr> معانی دیگر : (حرف ندا به نشان شگفتی یا برای جلب توجه) آهای، هی، های، هلا، اهای

معنی : هی، اهای، ای، وه، هلا، های معانی دیگر : (حرف ندا به نشان شگفتی یا برای جلب توجه) آهای، هی، های، هلا، اهای

hey duggee

hey fever

hey there

hey you

hey you guys

<hr> معنی : ریعان جوانی، اوج خوش بختی، سمتالراس <hr> معانی دیگر : دوران شکوفایی، بروبرو، اوج رونق (یا موفقیت یا قدرت و غیره)، بهار (جوانی)، عنفوان، شگفتا، عجب، به به، ریعان جوانی، اوج خوش بختی

معنی : ریعان جوانی، اوج خوش بختی، سمتالراس معانی دیگر : دوران شکوفایی، بروبرو، اوج رونق (یا موفقیت یا قدرت و غیره)، بهار (جوانی)، عنفوان، شگفتا، عجب، به به، ریعان جوانی، اوج خوش بختی

heyday

heyran

heywire

he’s she’s no oil painting

<hr> مخفف: (شیمی) نشان هفنیم (hafnium)، نیم، نصف، مخفف: پربسامد، نصف مخفف: پربسامد مخفف: پربسامد، علوم مهندسى : فرکانس بالا الکترونیک : بسامد زیاد

مخفف: (شیمی) نشان هفنیم (hafnium)، نیم، نصف، مخفف: پربسامد، نصف مخفف: پربسامد مخفف: پربسامد، علوم مهندسى : فرکانس بالا الکترونیک : بسامد زیاد

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران