losing battle

losing fur

<hr> بازی که باخت آن حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند

بازی که باخت آن حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند

losing game

losing his hair

losing money

losing one's senses

losing or gaining

losing promotion

losing sleep

losing temper

losing the other

losing weight

losing you

<hr> <b>معنی</b> : گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار <hr> <b>معانی دیگر</b> : عمل از دادن یا از دست رفتن، لاو، لطمه، صدمه، گم گشتگی، گمبود، افت، کاهش، کشته شدگان، تلفات، خسارات (جانی و مالی)، (مکانیک) حرارت یا نیروی از دست رفته، هرز، هدر رفتن، شکست (خوردن)، (بیمه) خسارت جانی و مالی قابل پرداخت از سوی شرکت، مبلغ خسارت، اتلاف درجمع تلفات، ضایعات

معنی : گمراهی، ضلالت، عدم، فقدان، خسارت، زیان، ضرر، خدشه، خسران، مرگ، اتلاف، باخت، خسار معانی دیگر : عمل از دادن یا از دست رفتن، لاو، لطمه، صدمه، گم گشتگی، گمبود، افت، کاهش، کشته شدگان، تلفات، خسارات (جانی و مالی)، (مکانیک) حرارت یا نیروی از دست رفته، هرز، هدر رفتن، شکست (خوردن)، (بیمه) خسارت جانی و

loss

loss angle

loss aversion

loss face

loss factor

loss formula constants

loss frame

loss function

loss given default

loss incurred

<hr> (کالایی که برای جلب مشتری ارزان و یا حتی با ضرر فروخته می شود) کالای مشتری آور، کالایی که با ضرر فروخته میشود برای جمع کردن مشتری

(کالایی که برای جلب مشتری ارزان و یا حتی با ضرر فروخته می شود) کالای مشتری آور، کالایی که با ضرر فروخته میشود برای جمع کردن مشتری

loss leader

loss leader pricing

loss making

loss modulus

loss of affect

loss of appetite

loss of blood

loss of consciousness

loss of earing

loss of face

loss of faith

loss of fit

loss of function mutation

loss of life

loss of life and treasure

loss of motivation

loss of moxie

loss of power

loss of profit

loss of sight

loss of tension

loss of time

loss of use

loss of voltage

loss on disposal

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "l" - پیشنهاد کاربران