mulfunctioning

muliloculated

<hr> معنی : ململ نازک، ژرف اندیشیدن، معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات <hr> معانی دیگر : (معمولا با: over) مورد تفکر قرار دادن، (درباره ی چیزی خوب) فکر کردن، (شراب یا آب سیب و غیره) شیرین کردن و ادویه زدن و گرم نمودن، (پارچه) موسلن نازک، فارسی (ململ)، باover ژرف اندیشیدن

معنی : ململ نازک، ژرف اندیشیدن، معطر کردن وبعمل اوردن مشروبات معانی دیگر : (معمولا با: over) مورد تفکر قرار دادن، (درباره ی چیزی خوب) فکر کردن، (شراب یا آب سیب و غیره) شیرین کردن و ادویه زدن و گرم نمودن، (پارچه) موسلن نازک، فارسی (ململ)، باover ژرف اندیشیدن

mull

mull future

mull over

mulled

mullerian

mullering

<hr> معنی : شاه ماهی، ستاره پنج راس <hr> معانی دیگر : (جانورشناسی)، شاه ماهی (mullus barbatus از تیره ی mugilidae که از ماهی های استخوانی آب شیرین و آب دریا می باشد به ویژه نوع راه راه آن به نام mugil cephalus)

معنی : شاه ماهی، ستاره پنج راس معانی دیگر : (جانورشناسی)، شاه ماهی (mullus barbatus از تیره ی mugilidae که از ماهی های استخوانی آب شیرین و آب دریا می باشد به ویژه نوع راه راه آن به نام mugil cephalus)

mullet

mullion structure

mullioned window

<hr> پیشوند: چند، چندین، بسیار، زیاد، پر (پیش از واکه: mult-)

پیشوند: چند، چندین، بسیار، زیاد، پر (پیش از واکه: mult-)

multi

multi actif

multi agency

multi agent system

multi attribute utility theory

multi award winning

multi boiler espresso machine

multi business

multi car rental

multi chambered

multi chambered tomb

multi choice

multi cloud

multi connectivity

multi criteria analysis

multi criteria decision analysis

multi disiplinary

multi echelon

multi family

multi firm

multi flutr drill

multi funcfion keys

multi function

multi hip

multi hop

multi infarct dementia

multi informant rating

multi level sampler

multi level station

multi linear cohesive zone model

multi look imagery multi look image

multi object

multi objective

multi party contract

multi path

multi piyboxboard

multi plant firm

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "m" - پیشنهاد کاربران