پیشنهاد کاربران

poster presentation

<hr> معنی : کفل، عقب تر، موخر، دیرتر، پسی، بعد از، عقبی <hr> معانی دیگر : درعقب، پشتی (در برابر: جلوی anterior)، خلفی (در برابر: قدامی)، (عامیانه) ماتحت، کون و کفل، کپل، پسین، بعدی، پس آیند، (گیاه شناسی) کنار ساقه ی اصلی، ساقه کناری

معنی : کفل، عقب تر، موخر، دیرتر، پسی، بعد از، عقبی معانی دیگر : درعقب، پشتی (در برابر: جلوی anterior)، خلفی (در برابر: قدامی)، (عامیانه) ماتحت، کون و کفل، کپل، پسین، بعدی، پس آیند، (گیاه شناسی) کنار ساقه ی اصلی، ساقه کناری

posterior

posterior axillary line

posterior cervical region

posterior chamber

posterior commissure

posterior cross bite

posterior density

posterior distribution

posterior fascicle

posterior probabilities

posterior probability

posterior region of arm

posterior region of forearm

posterior septal angle

posterior surface of arm

posterior teeth

posterior triangle

<hr> معنی : اعقاب، اولاد، زادگان، ایندگان، اخلاف <hr> معانی دیگر : نسل های آینده، آیندگان، نوادگان، پسینیان (در برابر: پیشینیان یا نیاکان)

معنی : اعقاب، اولاد، زادگان، ایندگان، اخلاف معانی دیگر : نسل های آینده، آیندگان، نوادگان، پسینیان (در برابر: پیشینیان یا نیاکان)

posterity

posterization

postero superior

posterosuperior

posters

postestimation

postface

postfeminism

postfeminist

<hr> معنی : پسوند، پسوندی <hr> معانی دیگر : پسوند (بیشتر می گویند: suffix)، در پایان واژه چسباندن

معنی : پسوند، پسوندی معانی دیگر : پسوند (بیشتر می گویند: suffix)، در پایان واژه چسباندن

postfix

postfixed

postflight inspection

postfone

postformal

postgrad

<hr> وابسته به تحصیلات پس از لیسانس، وابسته به آموزش کارشناسی ارشد یا دکتری، وابسته به تحصیلات فوق لیسانس، دانش اموخته

وابسته به تحصیلات پس از لیسانس، وابسته به آموزش کارشناسی ارشد یا دکتری، وابسته به تحصیلات فوق لیسانس، دانش اموخته

postgraduate

postharvest handling

posthatching

postheating

postherpetic neuralgia

posthole fill

posthole post hole

posthuman

posthumoud

<hr> معنی : متولد شده پس از مرگ پدر <hr> معانی دیگر : مرده زاد، پس مرگی، (کتاب) منتشر شده پس از مرگ نویسنده، (فرزند) متولد پس از مرگ پدر، وابسته به پس از مرگ، متولد شده پس از مرگ پدر درمورد طفل، منتشر شده پس از مرگ نویسنده

معنی : متولد شده پس از مرگ پدر معانی دیگر : مرده زاد، پس مرگی، (کتاب) منتشر شده پس از مرگ نویسنده، (فرزند) متولد پس از مرگ پدر، وابسته به پس از مرگ، متولد شده پس از مرگ پدر درمورد طفل، منتشر شده پس از مرگ نویسنده

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران