same goes back

same here

same idea

same meaning

same number

same ol same

same ol same ol

same old

same old 7 and 6

same old really

same old same old

same old some old

same page

same party

same pinch

same rank

same risk

same rule

same sex burial

same sex marriage

same sex relationship

same sex schools

same shit

same show

same store sales

same thing

same time

same to you

same type

same vein

same vowel sound

same with you

<hr> معنی : عینیت <hr> معانی دیگر : همانی، همان بودن، یکجوری، همانندی، مطابقت، یکسانی، یک نواختی

معنی : عینیت معانی دیگر : همانی، همان بودن، یکجوری، همانندی، مطابقت، یکسانی، یک نواختی

sameness

samesense mutation

sametime

samey

sami baigi

samin

samin lands

samod

<hr> (خوراکپزی هندوستان) ساموسا (نان که وسط آن گوشت و سبزی و لوبیا و ادویه ی زیاد گذاشته اند)

(خوراکپزی هندوستان) ساموسا (نان که وسط آن گوشت و سبزی و لوبیا و ادویه ی زیاد گذاشته اند)

samosa

samosas

samour

sampad

sampans

<hr> معنی : نمونه، ملاک، ازمون، سرمشق، مدل، الگو، مسطوره، واحد نمونه، نمونه گرفتن، نمونه نشان دادن، مزه کردن، نمونه برداشتن <hr> معانی دیگر : اشانتیون، پیشمونه، نمونه برداری، مزمزه، ناخونک، (مهجور) سرمشق، مثال، نمونه برداری کردن، مسطوره گرفتن، نمونه نمایی کردن، چشیدن، مزیدن، لب چش کردن، لب زدن، ناخنک زدن، خوردن

معنی : نمونه، ملاک، ازمون، سرمشق، مدل، الگو، مسطوره، واحد نمونه، نمونه گرفتن، نمونه نشان دادن، مزه کردن، نمونه برداشتن معانی دیگر : اشانتیون، پیشمونه، نمونه برداری، مزمزه، ناخونک، (مهجور) سرمشق، مثال، نمونه برداری کردن، مسطوره گرفتن، نمونه نمایی کردن، چشیدن، مزیدن، لب چش کردن، لب زدن، ناخنک زدن، خور

sample

sample and hold circuit

sample average approximation

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "s" - پیشنهاد کاربران