video camera

video card

video chat

video clip

video conference

video conferencing

video enhancement

video entry phones

video feed

video frequency

video game

video games

video library

video message

video note

video recording

video stor

video store

video surveillance

<hr> معنی : نوار ویدئو <hr> معانی دیگر : نوار ویدیو

معنی : نوار ویدئو معانی دیگر : نوار ویدیو

video tape

video tape recording unit

videogames

videographer

videography

videonystagmography

videotaping

videowall

videvdad

videvdad sadah

vidmate

vidoetaping

vidol

<hr> معنی : رقابت کردن، هم چشمی کردن، رقیب شدن <hr> معانی دیگر : برتری جویی کردن، (مهجور) شرط بستن، شرطبندی کردن

معنی : رقابت کردن، هم چشمی کردن، رقیب شدن معانی دیگر : برتری جویی کردن، (مهجور) شرط بستن، شرطبندی کردن

vieillissement

<hr> شهر وین (پایتخت اتریش)

vienna

viennese

viennoiserie

vierbein

vierendeel truss

vies

<hr> کشور ویتنام (پایتخت: هانوی - 329707 کیلومترمربع)

کشور ویتنام (پایتخت: هانوی - 329707 کیلومترمربع)

vietnam

<hr> معنی : قضاوت، نظر، نما، عقیده، دید، چشم انداز، منظره، نظریه، از نظر گذراندن، دیدن <hr> معانی دیگر : دورنما، نگاه گیر، دیدرس، مدنظر، برداشت، دیدگاه، رای، درک، فهم، ادراک، دریافت، دیدار، بررسی، نگرش، ورانداز، تصویر، فرتور، نگاره، هدف، منظور، قصد، بررسی کردن، رسیدگی کردن، بازرسی کردن، بازبینی کردن، ملاحظه کردن، نظر افکندن، نگاه کردن، نظر کردن، (حقوق) بازدید هیئت منصفه (از محل وقوع جرم و غیره)، تماشا کردن، نگریستن

معنی : قضاوت، نظر، نما، عقیده، دید، چشم انداز، منظره، نظریه، از نظر گذراندن، دیدن معانی دیگر : دورنما، نگاه گیر، دیدرس، مدنظر، برداشت، دیدگاه، رای، درک، فهم، ادراک، دریافت، دیدار، بررسی، نگرش، ورانداز، تصویر، فرتور، نگاره، هدف، منظور، قصد، بررسی کردن، رسیدگی کردن، بازرسی کردن، بازبینی کردن، ملاحظه ک

view

view as

viewed

viewed as

<hr> معنی : ناظر، تماشاچی، تماشاگر، بیننده <hr> معانی دیگر : نظاره کننده

معنی : ناظر، تماشاچی، تماشاگر، بیننده معانی دیگر : نظاره کننده

viewer

viewers

viewfinder

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "v" - پیشنهاد کاربران