پافشاری و گستاخی

پافشاری و یکدندگی

پافشاری کردن

پافشاری یا پیگیری

پافشــاری و اصرار

<hr> مترادف پالار : دیرک، ستون، شمع، عماد

مترادف پالار : دیرک، ستون، شمع، عماد

پالار

پالاس

پالان ستور

پالان چهار پا

<hr> مترادف پالاهنگ : پالهنگ، قید، کمند، مقود، یوغ

مترادف پالاهنگ : پالهنگ، قید، کمند، مقود، یوغ

پالاهنگ

پالاون

پالایه

پالو

پالواسه

<hr> مترادف پالیز : باغ، بستان، پالیززار، جالیز، صیفی کاری، فالیز، کشتزار، لته، مزرعه

مترادف پالیز : باغ، بستان، پالیززار، جالیز، صیفی کاری، فالیز، کشتزار، لته، مزرعه

پالیز

پالیک

پامال

پامس یا بامس

پاناما

پانتومیم

<hr> مترادف پاندول : آونگ، رقاصک <hr> برابر پارسی : آونگ

مترادف پاندول : آونگ، رقاصک برابر پارسی : آونگ

پاندول

پاندول ساعت

پانزدهمین حرف الفبای یونانی است

<hr> مترادف پانسمان : زخم بندی <hr> برابر پارسی : زخم بندی، داروگذاری، زخمبندی

مترادف پانسمان : زخم بندی برابر پارسی : زخم بندی، داروگذاری، زخمبندی

پانسمان

<hr> برابر پارسی : مانسرا، ماهمان، میهمان سرا

برابر پارسی : مانسرا، ماهمان، میهمان سرا

پانسیون

پانصد هزار

پانکراس

پانیذ

پاها و قدم ها

پاورچین رفتن

<hr> برابر پارسی : پدر، بابا

برابر پارسی : پدر، بابا

پاپ

پاپا

پاپاسی

پاپوا یا گینه نو

<hr> مترادف پاپوش : پرونده سازی، پرونده، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه، ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش

مترادف پاپوش : پرونده سازی، پرونده، مزاحمت، گرفتاری، مخمصه، ارسی، پاچپله، پای افزار، کفش

پاپوش

پاپوش خانگی

پاپوش سنتی

<hr> برابر پارسی : پروانه، شاپرک

برابر پارسی : پروانه، شاپرک

پاپیون

پاچال

پاچیله

<hr> مترادف پاک : پاکیزه، تمیز، منزه، نزه، نظیف، زکی، مبرا، مقدس، مهذب، باعفاف، پاکدامن، عفیف، معصوم، نجیب، سترده، منقح، بی غش، خالص، سره، صاف، صافی، محض، ناب، طاهر، طهر، طیب، مطهر، بی عیب، منقا، نقی، بی آلایش، بی ریا، صمیم، مخلص، زلال، صراح، شفاف بکلی، تماماً، سراسر، کاملاً، کلاً <hr> متضاد پاک : آلوده، پلید، رجس، ناپاک، نجس

مترادف پاک : پاکیزه، تمیز، منزه، نزه، نظیف، زکی، مبرا، مقدس، مهذب، باعفاف، پاکدامن، عفیف، معصوم، نجیب، سترده، منقح، بی غش، خالص، سره، صاف، صافی، محض، ناب، طاهر، طهر، طیب، مطهر، بی عیب، منقا، نقی، بی آلایش، بی ریا، صمیم، مخلص، زلال، صراح، شفاف بکلی، تماماً، سراسر، کاملاً، کلاً متضاد پاک : آلوده، پلید

پاک

پاک ا ز گناه

پاک ساختن با اب

پاک سازی رودخانه

پاک شدن از تهمت

پاک نهاد و زاهد

<hr> مترادف پاک نژاد : اصیل، پاک گوهر، پاک نژاد، پاک نسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده <hr> متضاد پاک نژاد : حرامزاده

مترادف پاک نژاد : اصیل، پاک گوهر، پاک نژاد، پاک نسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده متضاد پاک نژاد : حرامزاده

واژه های حرف "پ" - جدول کلمات