صفحه اصلی
فرهنگ معین
واژه های حرف "ج" - فرهنگ معین
جرثوم
جرثومه
جرح
جرد
جرده
جرذ
جرز
جرس
جرس زدن یا جنباندن
جرشفت
جرعه
جرعه ریز
جرعه نوش
جرعه کش
جرقه
جرم
جرم نهادن
جرنده
جرنگ
جرنگی
جره
جرو
جرواسک
جرور
جروم
جرگ
جرگه
جری
جریان
جریب
جریبانه
جریح
جریحه
جریحه دار
جرید
جریده
جریر
جریره
جریم
جریمه
جز
جز زدن
جزء
جزئی
جزئیات
جزئیه
جزا
جزالت
بیشتر