دم کردن

دم کرده

دم کش

دم کل

<hr> مترادف دم کلفت : پولدار، ثروتمند، خرپول، غنی، بانفوذ، متنفذ، معتبر، مهم

مترادف دم کلفت : پولدار، ثروتمند، خرپول، غنی، بانفوذ، متنفذ، معتبر، مهم

دم کلفت

دم گاو

دم گرفتن

دم گرگ

<hr> مترادف دما : حرارت، گرما، گرمی <hr> متضاد دما : سرما

مترادف دما : حرارت، گرما، گرمی متضاد دما : سرما

دما

دماء

دماثت

<hr> مترادف دمادم : پیاپی، پیوسته، متصل، متواتر، متواتراً، متوالیا، یک ریز

مترادف دمادم : پیاپی، پیوسته، متصل، متواتر، متواتراً، متوالیا، یک ریز

دمادم

دمار

دماسنج

<hr> مترادف دماغ : بینی، خیشوم، غنه، مشام | مغز، حوصله، حال، ذوق، تمایل <hr> برابر پارسی : مغز سر | ( دِماغ ) مغزینه

مترادف دماغ : بینی، خیشوم، غنه، مشام | مغز، حوصله، حال، ذوق، تمایل برابر پارسی : مغز سر | ( دِماغ ) مغزینه

دماغ

دماغه

دمامت

<hr> مترادف دمامه : طبل، کوس، نای، نقاره

مترادف دمامه : طبل، کوس، نای، نقاره

دمامه

<hr> مترادف دمان : خروشان، خشمگین، خروشنده، غضبناک، مهیب، هار، هولناک

مترادف دمان : خروشان، خشمگین، خروشنده، غضبناک، مهیب، هار، هولناک

دمان

دماگوژی

<hr> مترادف دمبدم : پیاپی، دمادم، دمگیر، لحطه به لحظه، مداوم، هماره، همواره

مترادف دمبدم : پیاپی، دمادم، دمگیر، لحطه به لحظه، مداوم، هماره، همواره

دمبدم

دمبرگ

دمبل

دمدمه

دمدمه دادن

دمدمی

دمده

<hr> مترادف دمر : دمرو، وارونه

مترادف دمر : دمرو، وارونه

دمر

<hr> مترادف دمساز : انیس، خوگرفته، خوگیر، دمخور، دوست، موافق، مونس، ندیم، همدم، همراز

مترادف دمساز : انیس، خوگرفته، خوگیر، دمخور، دوست، موافق، مونس، ندیم، همدم، همراز

دمساز

<hr> مترادف دمش : نفحه، دم، نفس، دمیدن

مترادف دمش : نفحه، دم، نفس، دمیدن

دمش

<hr> مترادف دمع : اشک، دمعه، سرشک

مترادف دمع : اشک، دمعه، سرشک

دمع

دمعه

<hr> مترادف دمغ : بور، سرخورده، گرفته، مچل <hr> متضاد دمغ : شنگول

مترادف دمغ : بور، سرخورده، گرفته، مچل متضاد دمغ : شنگول

دمغ

دمغازه

<hr> مترادف دمل : آبسه، آماس، باد، ورم <hr> برابر پارسی : آبسه، آماسه، کورک

مترادف دمل : آبسه، آماس، باد، ورم برابر پارسی : آبسه، آماسه، کورک

دمل

دمن

دمنده

دمنه

<hr> مترادف دمه : دم، لبه، دم آهنگری، بخار، حرارت، گرما، گرمی

مترادف دمه : دم، لبه، دم آهنگری، بخار، حرارت، گرما، گرمی

دمه

دمور

<hr> برابر پارسی : مردمسالار

برابر پارسی : مردمسالار

دموکرات

<hr> برابر پارسی : مردم سالارانه

برابر پارسی : مردم سالارانه

دموکراتیک

<hr> برابر پارسی : مردم سالاری، مردمسالاری

برابر پارسی : مردم سالاری، مردمسالاری

دموکراسی

دموی

<hr> مترادف دمپایی : پاچپله، پای افزار، کفش، نعلین

مترادف دمپایی : پاچپله، پای افزار، کفش، نعلین

واژه های حرف "د" - فرهنگ معین