سینجر

<hr> برابر پارسی : ُرخشارگاه

برابر پارسی : ُرخشارگاه

سینما

<hr> مترادف سینه : صدر، پستان، ذهن، حافظه، دل، خاطر، گستره، پهنه، عرصه

مترادف سینه : صدر، پستان، ذهن، حافظه، دل، خاطر، گستره، پهنه، عرصه

سینه

سینه باز

<hr> مترادف سینه بند : پستان بند، کرست، شاک

مترادف سینه بند : پستان بند، کرست، شاک

سینه بند

<hr> مترادف سینه خیز : خزیده خزیده، سینه مال

مترادف سینه خیز : خزیده خزیده، سینه مال

سینه خیز

سینه زن

سینه ٔ باز

<hr> مترادف سینه پهلو : ذات الریه، ذات الجنب

مترادف سینه پهلو : ذات الریه، ذات الجنب

سینه پهلو

<hr> مترادف سینه چاک : دل سوخته، آزرده دل، جریحه دار، خسته دل، لات، یقه چاک، یخه باز | رنج دیده، مصیبت دیده، عاشق دل سوخته، سوخته دل، آزرده دل، دل آزرده، بسیار علاقه مند، واله، یقه باز، لات، نافرهیخته

مترادف سینه چاک : دل سوخته، آزرده دل، جریحه دار، خسته دل، لات، یقه چاک، یخه باز | رنج دیده، مصیبت دیده، عاشق دل سوخته، سوخته دل، آزرده دل، دل آزرده، بسیار علاقه مند، واله، یقه باز، لات، نافرهیخته

سینه چاک

سینه کردن

<hr> مترادف سینه کش : پهلو، دامنه، دامنه کوه

مترادف سینه کش : پهلو، دامنه، دامنه کوه

سینه کش

سینه کشیدن

سینه گشادن

سینور

سینوزیت

سینوس

<hr> برابر پارسی : همسان سازی، بهنگام رسانی

برابر پارسی : همسان سازی، بهنگام رسانی

سینک

سینی

سینیور

<hr> مترادف سیه کار : بدکار، سیاه کار، فاسق، گناه کار، فاجر ، ظالم، ستمکار، ستمگر <hr> متضاد سیه کار : صالح، دادگر، عادل

مترادف سیه کار : بدکار، سیاه کار، فاسق، گناه کار، فاجر ، ظالم، ستمکار، ستمگر متضاد سیه کار : صالح، دادگر، عادل

سیه کار

<hr> مترادف سیه کاسه : بی شرم، بی حیا ، لئیم، پست، حریص، طماع ، بدبخت <hr> متضاد سیه کاسه : پرآزرم، قانع، خوشبخت

مترادف سیه کاسه : بی شرم، بی حیا ، لئیم، پست، حریص، طماع ، بدبخت متضاد سیه کاسه : پرآزرم، قانع، خوشبخت

سیه کاسه

سیهک

سیو

سیوارتیر

<hr> مترادف سیورسات : توشه، جیره، زاد، علوفه <hr> برابر پارسی : خواربار

مترادف سیورسات : توشه، جیره، زاد، علوفه برابر پارسی : خواربار

سیورسات

<hr> مترادف سیورغال : تیول

سیورغال

سیورغامیش

سیورمیش

سیوف

سیوکی

<hr> مترادف سیویل : غیرنظامی ، شهری <hr> متضاد سیویل : نظامی، لشکری

مترادف سیویل : غیرنظامی ، شهری متضاد سیویل : نظامی، لشکری

سیویل

سیچ

سیچقان ئیل

سیچیدن

سیک

<hr> مترادف سیکل : تناوب، دور، گردش، دوره، چرخه <hr> برابر پارسی : چرخه

مترادف سیکل : تناوب، دور، گردش، دوره، چرخه برابر پارسی : چرخه

سیکل

<hr> مترادف سیکی : ثلث، ثلثان، شراب، شراب مثلث

مترادف سیکی : ثلث، ثلثان، شراب، شراب مثلث

سیکی

سیکی خوار

سیگار

<hr> مترادف سیگاری : دودی، سیگارکش، سیگارفروش، مربوط به سیگار

مترادف سیگاری : دودی، سیگارکش، سیگارفروش، مربوط به سیگار

واژه های حرف "س" - فرهنگ معین