اسفار پنج گانه

<hr> برابر پارسی : ( آسفالت ) گجفه، گَجف، گــَژفه

برابر پارسی : ( آسفالت ) گجفه، گَجف، گــَژفه

اسفالت

اسفالت کردن

اسفداج

اسفرزه

اسفرود بی دم

<hr> مترادف اسفل : بن، ته، زیرین، زیرتر، فرودتر <hr> متضاد اسفل : اعلی

مترادف اسفل : بن، ته، زیرین، زیرتر، فرودتر متضاد اسفل : اعلی

اسفل

اسفلالسافلین

<hr> برابر پارسی : اسپناج

اسفناج

اسفناج دشتی

<hr> برابر پارسی : اندوهناک، دردآور، دلگیرکننده

برابر پارسی : اندوهناک، دردآور، دلگیرکننده

اسفناک

<hr> مترادف اسفنج : ابر، اسفنجه

مترادف اسفنج : ابر، اسفنجه

اسفنج

اسفنج زمین شویی

اسفنج لاستیکی

اسفنجی

<hr> مترادف اسفند : اسپند، حرمل، حرمله، سپند، اسفندماه، حوت <hr> برابر پارسی : اسپند

مترادف اسفند : اسپند، حرمل، حرمله، سپند، اسفندماه، حوت برابر پارسی : اسپند

اسفند

اسفگنوم

اسقاء کردن

<hr> مترادف اسقاط : ازکارافتاده، خراب، داغان، فرسوده، کهنه، مندرس <hr> متضاد اسقاط : نو <hr> برابر پارسی : فرسودگی

مترادف اسقاط : ازکارافتاده، خراب، داغان، فرسوده، کهنه، مندرس متضاد اسقاط : نو برابر پارسی : فرسودگی

اسقاط

<hr> مترادف اسقف : کشیش، مطران

مترادف اسقف : کشیش، مطران

اسقف

اسقف اعظم

اسقف بزرگ

اسقف نشین

اسقفی

اسلا و زبان

<hr> مترادف اسلاف : آباء، اجداد، پیشینیان، نیاکان <hr> متضاد اسلاف : اخلاف <hr> برابر پارسی : پیشینیان، گذشتگان، یشینیان

مترادف اسلاف : آباء، اجداد، پیشینیان، نیاکان متضاد اسلاف : اخلاف برابر پارسی : پیشینیان، گذشتگان، یشینیان

اسلاف

اسلام

اسلام گرایی

اسلامی

اسلاو

اسلایدهای بشکل نوار فیلم

<hr> مترادف اسلحه : تجهیزات، تسلیحات، تفنگ، جنگ افزار، حربه، مهمات <hr> برابر پارسی : جنگ افزار، ابزار جنگ افزار، زینه

مترادف اسلحه : تجهیزات، تسلیحات، تفنگ، جنگ افزار، حربه، مهمات برابر پارسی : جنگ افزار، ابزار جنگ افزار، زینه

اسلحه

اسلحه ای

<hr> مترادف اسلحه خانه : انبارمهمات، زرادخانه، قورخانه

مترادف اسلحه خانه : انبارمهمات، زرادخانه، قورخانه

اسلحه خانه

اسلحه ساز

اسلحه سازی

اسلحه پرتاب کردنی

اسلحه کمری

اسلحه گرم

اسلحهخانه

اسلم

اسلواک

اسلواکی

<hr> مترادف اسلوب : راه، روش، رویه، سبک، سیاق، شیوه، طرز، طریق، طریقه، گونه، متد، نحو، نمط، نهج، وضع <hr> برابر پارسی : راه، روش، شیوه، گونه

مترادف اسلوب : راه، روش، رویه، سبک، سیاق، شیوه، طرز، طریق، طریقه، گونه، متد، نحو، نمط، نهج، وضع برابر پارسی : راه، روش، شیوه، گونه

اسلوب

اسلوب دادن به

اسلوبی کردن

<hr> مترادف اسم : ( آسم ) عسرالنفس، نفس تنگی | عنوان، کنیه، لقب، نام، آوازه، شهرت، صیت <hr> برابر پارسی : ( آسم ) تنگدم، تَنگ دم، رَبُو | نام، برنام، آوازه

مترادف اسم : ( آسم ) عسرالنفس، نفس تنگی | عنوان، کنیه، لقب، نام، آوازه، شهرت، صیت برابر پارسی : ( آسم ) تنگدم، تَنگ دم، رَبُو | نام، برنام، آوازه

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد