صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد
افسر ارشد ارتش
افسر بالاتر از سروان
افسر ترفیع یافته
افسر جزء
افسر دریایی
افسر دوم رتبه
افسر رئیس دادگاه
افسر سربازی کرده
افسر صفی
افسر عالی رتبه ارتش
افسر فرمانده
افسر فرمانده دریایی
افسر فرمانده قصر
افسر معین کردن
افسر وظیفه
افسر پلیس
افسر پلیس گشتی
افسر کشتی
افسر یا سرباز دامپزشک
افسران و صاحب منصبان
افسردن
افسرده
افسرده بودن
افسرده شدن
افسرده و مایوس شدن
افسرده و ملول
افسرده کردن
افسرده کننده
افسردگی
افسردگی و حزن و اندوه
افسری
افسنطین
افسوس
افسوس خوردن
افسون
افسون خوانی
افسون شده
افسون کردن
افسون کننده
افسونگر
افسونگری
افشا
افشاء
افشاء سر
افشاء شده
افشاء کردن
افشان
افشاندن
بیشتر