الغاء کردن

<hr> مترادف الف : هزاره، هزار، انس، الفت گرفتن، خوگرفتن، دوست شدن

مترادف الف : هزاره، هزار، انس، الفت گرفتن، خوگرفتن، دوست شدن

الف

<hr> برابر پارسی : نویسه

الفبا

الفباء نابینایان

<hr> برابر پارسی : نویسهای

الفبایی

الفکه

<hr> مترادف القا : آموختن، تلقین

مترادف القا : آموختن، تلقین

القا

القاء

القاء کردن

<hr> مترادف القاح : آبستن کردن، باردار کردن، بارور ساختن، تلقیح

مترادف القاح : آبستن کردن، باردار کردن، بارور ساختن، تلقیح

القاح

القاگیر

<hr> مترادف القصه : خلاصه

القصه

<hr> مترادف الله : آفریدگار، ایزد، پروردگار، خدا، دادار، رب، یزدان <hr> برابر پارسی : خدا، پروردگار

مترادف الله : آفریدگار، ایزد، پروردگار، خدا، دادار، رب، یزدان برابر پارسی : خدا، پروردگار

الله

الله بختی

الله کلنگ

الله کلنگ بازی کردن

الله کلنگ کردن

<hr> مترادف الم : داء، دردمندی، درد، تعب، رنج <hr> برابر پارسی : اندوه، افسردگی، دردمندی

مترادف الم : داء، دردمندی، درد، تعب، رنج برابر پارسی : اندوه، افسردگی، دردمندی

الم

<hr> مترادف الم شنگه : دادوبیداد، سروصدا، شلوغی، غلغله، غوغا، قشقرق، کولی بازی، همهمه، هنگامه، هیاهو

مترادف الم شنگه : دادوبیداد، سروصدا، شلوغی، غلغله، غوغا، قشقرق، کولی بازی، همهمه، هنگامه، هیاهو

الم شنگه

الماس

الماس بیفروغ

الماس درخشان

الماس کوهی

المان

المان گرایی

المانی

<hr> مترادف المبار : الیم، دردآور، دردانگیز، دردناک، مولم، وجیع

مترادف المبار : الیم، دردآور، دردانگیز، دردناک، مولم، وجیع

المبار

<hr> برابر پارسی : رونوشت

المثنی

المثنی نوشتن یا برداشتن

المشنگه

<hr> مترادف المناک : المبار، دردآگین، دردناک، مولم، وجیع

مترادف المناک : المبار، دردآگین، دردناک، مولم، وجیع

المناک

<hr> مترادف النگو : دست برنجن، دستبند، دستیاره

مترادف النگو : دست برنجن، دستبند، دستیاره

النگو

اله یا نور گرداگرد سر مقدسین

<hr> مترادف الهام : مکاشفه، وحی، القا <hr> برابر پارسی : در دل افکندن، فرتابی، یان

مترادف الهام : مکاشفه، وحی، القا برابر پارسی : در دل افکندن، فرتابی، یان

الهام

الهام الهی

الهام بخشیدن

الهام دهنده

الهام قبل از وقوع امری

الهامی

الهبختکی

<hr> مترادف الهه : اله، بت، رب النوع، صنم <hr> برابر پارسی : ( آلهه ) ایزدان، پرستیدگان

مترادف الهه : اله، بت، رب النوع، صنم برابر پارسی : ( آلهه ) ایزدان، پرستیدگان

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد