<hr> برابر پارسی : گزینش کننده

برابر پارسی : گزینش کننده

انتخاب کننده

<hr> برابر پارسی : گزینشی

انتخابی

<hr> برابر پارسی : ( آنتراسیت ) تاوزغال، زغال سنگِ ناب

برابر پارسی : ( آنتراسیت ) تاوزغال، زغال سنگِ ناب

انتراسیت

<hr> برابر پارسی : کارورز

انترن

انترن بودن

انتریک چی

<hr> مترادف انتزاع : تجرید، تجزیه، تفکیک، جداسازی <hr> متضاد انتزاع : تعمیم <hr> برابر پارسی : آهنجش

مترادف انتزاع : تجرید، تجزیه، تفکیک، جداسازی متضاد انتزاع : تعمیم برابر پارسی : آهنجش

انتزاع

انتزاع کردن

<hr> مترادف انتزاعی : تجریدی، مجرد، ذهنی، معنی <hr> متضاد انتزاعی : عینی <hr> برابر پارسی : آهنجیده

مترادف انتزاعی : تجریدی، مجرد، ذهنی، معنی متضاد انتزاعی : عینی برابر پارسی : آهنجیده

انتزاعی

<hr> مترادف انتساب : ارتباط، انتما، پیوند، خویشاوندی، رابطه، علاقه، نسبت، نسبت دهی، وابستگی <hr> برابر پارسی : بستگی، پیوستگی، وابستگی

مترادف انتساب : ارتباط، انتما، پیوند، خویشاوندی، رابطه، علاقه، نسبت، نسبت دهی، وابستگی برابر پارسی : بستگی، پیوستگی، وابستگی

انتساب

<hr> مترادف انتشار : منتشر، نشر، اشاعه، ترویج، شیوع، پراکندن، گستردن، سرایت <hr> برابر پارسی : پراکندگی، پخش کردن، گستردن، افشاندن، پراکنش، پراکَنش، پراکنیدن، چاپ، گسترش

مترادف انتشار : منتشر، نشر، اشاعه، ترویج، شیوع، پراکندن، گستردن، سرایت برابر پارسی : پراکندگی، پخش کردن، گستردن، افشاندن، پراکنش، پراکَنش، پراکنیدن، چاپ، گسترش

انتشار

انتشار به خارج

<hr> برابر پارسی : پراکندن، پخشودن

برابر پارسی : پراکندن، پخشودن

انتشار دادن

انتشار دادنی

انتشار دهنده

انتشار مجدد

انتشار نور منتشر کردن

<hr> مترادف انتصاب : برگماری، تعیین، نصب، گماردن، گماشتن <hr> متضاد انتصاب : انتخاب <hr> برابر پارسی : گماشتن، بکارگماری، به کارگماری، گماشتگی، گمارش

مترادف انتصاب : برگماری، تعیین، نصب، گماردن، گماشتن متضاد انتصاب : انتخاب برابر پارسی : گماشتن، بکارگماری، به کارگماری، گماشتگی، گمارش

انتصاب

<hr> برابر پارسی : گماشتگی

انتصابی

انتصاری

<hr> مترادف انتظار : آرزو، امید، توقع، چشمداشت، شکیب، شکیبایی، صبر، نگرش <hr> برابر پارسی : چشمداشت، چشم براه بودن، چشم داشتن

مترادف انتظار : آرزو، امید، توقع، چشمداشت، شکیب، شکیبایی، صبر، نگرش برابر پارسی : چشمداشت، چشم براه بودن، چشم داشتن

انتظار

<hr> برابر پارسی : چشم داشتن

برابر پارسی : چشم داشتن

انتظار داشتن

انتظار وعده دادن

انتظار کشیدن

<hr> مترادف انتظام : آراستگی، ترتیب، تنسیق، تنظیم، دیسیپلین، سامان، سامان دهی، نظام، نظم <hr> برابر پارسی : سر و سامان دادن، سامان دهی

مترادف انتظام : آراستگی، ترتیب، تنسیق، تنظیم، دیسیپلین، سامان، سامان دهی، نظام، نظم برابر پارسی : سر و سامان دادن، سامان دهی

انتظام

<hr> برابر پارسی : ساماندهی

انتظامی

<hr> مترادف انتفاخ : آماس، باد، تورم، نفخ، ورم

مترادف انتفاخ : آماس، باد، تورم، نفخ، ورم

انتفاخ

<hr> مترادف انتفاع : بهره بردن، سودبردن، نفع بردن، بهره گیری، بهره وری، سود، فایده، نفع <hr> متضاد انتفاع : اضرار <hr> برابر پارسی : سود جویی، بهره وری

مترادف انتفاع : بهره بردن، سودبردن، نفع بردن، بهره گیری، بهره وری، سود، فایده، نفع متضاد انتفاع : اضرار برابر پارسی : سود جویی، بهره وری

انتفاع

<hr> مترادف انتقاد : اعتراض، ایراد، ایرادگیری، تنقید، خرده گیری، عیب جویی، نکته گیری <hr> متضاد انتقاد : تمجید <hr> برابر پارسی : نکوهش، نکوهیدن، خرده گیری، سنجیدن، سنجش، باریک بینی، خُرده گیری، سخن سنجی، سره کردن

مترادف انتقاد : اعتراض، ایراد، ایرادگیری، تنقید، خرده گیری، عیب جویی، نکته گیری متضاد انتقاد : تمجید برابر پارسی : نکوهش، نکوهیدن، خرده گیری، سنجیدن، سنجش، باریک بینی، خُرده گیری، سخن سنجی، سره کردن

انتقاد

انتقاد امیز

انتقاد تلخ

انتقاد سخت و موشکافی

انتقاد سخت کردن

انتقاد مضر و از روی بدبینی

انتقاد ناپذیر

<hr> برابر پارسی : خرده گیری، خرده گرفتن

برابر پارسی : خرده گیری، خرده گرفتن

انتقاد کردن

انتقاد کننده

انتقادی

<hr> مترادف انتقال : جابجایی، نقل، سرایت، احاله، واگذاری <hr> برابر پارسی : جابجایی، ترابرد، برگردان، جابجا کردن

مترادف انتقال : جابجایی، نقل، سرایت، احاله، واگذاری برابر پارسی : جابجایی، ترابرد، برگردان، جابجا کردن

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد