انجبار

انجدان رومی

<hr> مترادف انجذاب : جذب، کشش

مترادف انجذاب : جذب، کشش

انجذاب

<hr> مترادف انجم : اختران، ستارگان، سها، کوکب ها

مترادف انجم : اختران، ستارگان، سها، کوکب ها

انجم

<hr> مترادف انجماد : انعقاد، بستن، جامدشدن، یخزدگی <hr> برابر پارسی : فسردن، یخ زدن، ماسیدن، بستانکی، بستناکی

مترادف انجماد : انعقاد، بستن، جامدشدن، یخزدگی برابر پارسی : فسردن، یخ زدن، ماسیدن، بستانکی، بستناکی

انجماد

<hr> مترادف انجمن : باشگاه، جماعت، جمعیت، حلقه، دایره، کانون، کمیته، کمیسیون، گروه، مجتمع، مجلس، مجمع، محفل، معشر، ملاء، ندوه، نشست <hr> برابر پارسی : هم بود

مترادف انجمن : باشگاه، جماعت، جمعیت، حلقه، دایره، کانون، کمیته، کمیسیون، گروه، مجتمع، مجلس، مجمع، محفل، معشر، ملاء، ندوه، نشست برابر پارسی : هم بود

انجمن

انجمن اخوت

انجمن ادباء و علماء

انجمن ادبی

انجمن برادری و اخوت

انجمن تامانی نیویورک

انجمن حزبی

انجمن خیریه مذهبی نسوان

انجمن دانش

انجمن ساز واواز

انجمن سری

انجمن شیک پوشان

انجمن محرمانه

انجمن مخفی و غیر قانونی

انجمن مذهبی

انجمن های خیریه یا کلوب نسوان

انجمن کاتوزیان

انجمن کردن

انجمنی

انجمنی مرکب از چهار تن

<hr> مترادف انجیر : تین، انجیربن، سوراخ

مترادف انجیر : تین، انجیربن، سوراخ

انجیر

انجیر مصری

انجیر معابد

انجیر هندی

انجیل

انجیلی

<hr> مترادف انجین : موتور

انجین

<hr> مترادف انحا : اشکال، راه ها، روش ها، صور، طرق <hr> برابر پارسی : روش ها

مترادف انحا : اشکال، راه ها، روش ها، صور، طرق برابر پارسی : روش ها

انحا

<hr> مترادف انحراف : اعوجاج، خمیدگی، کجی، کژی، اعتساف، ضلال، ضلالت، کج روی، گمراهی، گرایش، میل <hr> متضاد انحراف : راستی <hr> برابر پارسی : کج راهی، کجروی، کژدیسگی، لغزش

مترادف انحراف : اعوجاج، خمیدگی، کجی، کژی، اعتساف، ضلال، ضلالت، کج روی، گمراهی، گرایش، میل متضاد انحراف : راستی برابر پارسی : کج راهی، کجروی، کژدیسگی، لغزش

انحراف

انحراف اتفاقی

انحراف اخلاقی

انحراف از جهتی

انحراف از سطح تراز

انحراف جنسی

انحراف جنسی یا اخلاقی

انحراف حاصل کردن

انحراف درد

انحراف مسیر

انحراف موقت

انحراف ورزیدن

انحراف کشتی از مسیر خود

<hr> مترادف انحصار : اختصاص، تحدید، تخصیص، منحصر، انفراد، محدودیت <hr> برابر پارسی : ویژه سازی، بدست آورن، در دست گرفتن، ویژه بودن، ويژگی، ویژه

مترادف انحصار : اختصاص، تحدید، تخصیص، منحصر، انفراد، محدودیت برابر پارسی : ویژه سازی، بدست آورن، در دست گرفتن، ویژه بودن، ويژگی، ویژه

واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد