مترادف و متضاد

باددرسر

بادرنجبویه

بادزده

بادزدگی

بادزن

بادست انجام شده

بادست پاچگی

بادسری

<hr> مترادف بادسنج : بادنما

بادسنج

بادشکن

<hr> مترادف بادفر : فرفره

بادفر

بادقت شرح دادن

بادقت نگاه کردن

بادل و جرات

<hr> مترادف بادمجان : باذمجان، بادنجان، بادنگان

مترادف بادمجان : باذمجان، بادنجان، بادنگان

بادمجان

<hr> برابر پارسی : بادنگان

بادنجان

بادنجان دور قاب چین

بادنما

<hr> مترادف باده : ساغر، شراب، صهبا، مسکر، مشروب، مل، می، نبیذ، سلاف

مترادف باده : ساغر، شراب، صهبا، مسکر، مشروب، مل، می، نبیذ، سلاف

باده

باده انگور مشک

باده دوست

<hr> مترادف باده فروش : خراباتی، خمار، می فروش

مترادف باده فروش : خراباتی، خمار، می فروش

باده فروش

<hr> مترادف باده نوش : باده پیما، پیاله پیما، شراب خواره، شراب خوار، می خوار

مترادف باده نوش : باده پیما، پیاله پیما، شراب خواره، شراب خوار، می خوار

باده نوش

باده نوشی به سلامتی کسی

<hr> مترادف باده پرست : باده پیما، باده گسار، باده نوش، خراباتی، دائم الخمر، شراب خوار، می پرست، می خوار، می گسار، می خواره

مترادف باده پرست : باده پیما، باده گسار، باده نوش، خراباتی، دائم الخمر، شراب خوار، می پرست، می خوار، می گسار، می خواره

باده پرست

<hr> مترادف باده پرستی : باده گساری، شرابخواری، می پرست، می خوارگی

مترادف باده پرستی : باده گساری، شرابخواری، می پرست، می خوارگی

باده پرستی

<hr> مترادف باده گسار : باده پیما، باده نوش، شراب خور، می خواره، می گسار

مترادف باده گسار : باده پیما، باده نوش، شراب خور، می خواره، می گسار

باده گسار

باده گسار و عیاش

<hr> مترادف باده گساری : باده پیمایی، شراب خواری، می خواری، میگساری

مترادف باده گساری : باده پیمایی، شراب خواری، می خواری، میگساری

باده گساری

بادهان بسته خندیدن

بادهای

بادهخوار

بادهفروش

بادهنوش

بادهنوشی

بادهپرست

بادهپرستی

بادهگسار

بادهگساری

<hr> مترادف بادوام : پایدار، پاینده، دیرپا، مستدام ، محکم <hr> متضاد بادوام : بی دوام <hr> برابر پارسی : دیرنده | پایدار، استوار، همیشگی

مترادف بادوام : پایدار، پاینده، دیرپا، مستدام ، محکم متضاد بادوام : بی دوام برابر پارسی : دیرنده | پایدار، استوار، همیشگی

بادوام

بادوام نمودن

<hr> مترادف بادپا : فرز، تندرو، تیزتک، جلد، سریع <hr> متضاد بادپا : بطی ء، کند

مترادف بادپا : فرز، تندرو، تیزتک، جلد، سریع متضاد بادپا : بطی ء، کند

واژه های حرف "ب" - مترادف و متضاد