صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ب" - مترادف و متضاد
برد
بردابرد
بردار
بردار ثابت
بردار نیرو
برداشت
برداشت کردن
برداشت کننده محصول
برداشتن
برداشتن رمز
برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
برداشتن قسمتی از یک عضو
برداشتن مانع
برداشتنی
برداشته نشدنی
بردبار
بردباری
بردباری کردن
بردست
بردمیدن
بردن
بردن جریان
برده
برده بدون مزد و اجرت
برده دار
برده داری
برده شده
برده فروش
برده فروشی
بردگی
بردی
بردید
بررسی
بررسی اصل و فرع
بررسی در ساختمان درونی فلزات
بررسی دقیق
بررسی متقابل
بررسی و جمعاوری تخم پرندگان
بررسی کردن
برز
برزخ
برزخ یا عالم ظلمات
برزخی
برزش
برزشناس
برزشناسی
برزن
برزنگی
بیشتر