صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ب" - مترادف و متضاد
برگشت خون
برگشت دادن
برگشت دهنده
برگشت ناپذیر
برگشت پذیر
برگشت کننده
برگشتن
برگشتن یا برگرداندن به میهن
برگشته
برگشته بطور مایل و اریب
برگشته کردن
برگشتگی
برگشتگی از دین
برگشتگی بعقب
برگشتگی به بیرون
برگماری
برگماشتن
برگه
برگه دار
برگه یا قسمت اویخته
برگها
برگچه
برگچه زیر گل
برگچه فرعی
برگک
برگی
بری
بری از اتهام
بری الذمه کردن
بری بری
بریات
بریان
بریان شدن
بریان کردن
بریانی
بریتانیا
بریتانیایی
برید
بریدن
بریدن به قطعات کوچک
بریدن و انداختن
بریدن و خارج کردن
بریده
بریده بریده نفس کشیدن
بریده بریده کردن
بریده نشده
بریدگی
بریزن
بیشتر