مترادف و متضاد

جستار کردن

<hr> مترادف جستجو : استفسار، بررسی، پژوهش، تجسس، تفتیش، تفحص، جستار، سراغ، طلب، کاوش، کنجکاوی، کندوکاو، وارسی

مترادف جستجو : استفسار، بررسی، پژوهش، تجسس، تفتیش، تفحص، جستار، سراغ، طلب، کاوش، کنجکاوی، کندوکاو، وارسی

<hr> مترادف جستجو کردن : تجسس، تفحص، جستن، طلب کردن

مترادف جستجو کردن : تجسس، تفحص، جستن، طلب کردن

<hr> مترادف جستجوگر : پژوهنده، متتبع، متجسس، متفحص

مترادف جستجوگر : پژوهنده، متتبع، متجسس، متفحص

<hr> مترادف جستن : پژوهیدن، تجسس کردن، تفتیش کردن، تفحص کردن، جست وجوکردن، طلب کردن

مترادف جستن : پژوهیدن، تجسس کردن، تفتیش کردن، تفحص کردن، جست وجوکردن، طلب کردن

<hr> مترادف جسد : تن، جنازه، کالبد، لاش، لاشه، میت، نعش <hr> برابر پارسی : پیکر، لاشه، مردار

مترادف جسد : تن، جنازه، کالبد، لاش، لاشه، میت، نعش برابر پارسی : پیکر، لاشه، مردار

<hr> مترادف جسر : پل، خدک

<hr> مترادف جسم : بدن، پیکر، تنه، تن، کالبد، جرم <hr> برابر پارسی : تن، کرپ

مترادف جسم : بدن، پیکر، تنه، تن، کالبد، جرم برابر پارسی : تن، کرپ