صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ج" - مترادف و متضاد
جهانشهرزی
جهانگرد
جهانگردی
جهانگردی کردن
جهانگشایی
جهانگیر
جهانی
جهانی کردن
جهت
جهت دار
جهت دیگر
جهت کردن
جهت یاب
جهت یابی
جهت یابی کردن
جهد
جهش
جهش بلند اسب
جهش خون شریان
جهش شبیه پرواز
جهش ناگهانی
جهش ناگهانی کردن
جهش کردن
جهش کننده
جهش یا حرکت فنری
جهل
جهند زدن
جهند سنج
جهند کردن
جهندش
جهنده
جهندگی
جهنم
جهنمی
جهود
جهودی
جهیدن
جهیز
جهیز دادن
جهیزیه
جو
جو اسیابی
جو دادن
جو دو سر
جو زمین
جو سبز شده خشک
جو صحرایی
جو پیغمبری اصل
بیشتر