صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "خ" - مترادف و متضاد
خزعبلات
خزف
خزنده
خزنده شناسی
خزه
خزه ء دریایی
خزه خشک شده
خزه دریایی
خزه مانند
خزه گرفته
خزوک
خزپوش
خزیدن
خزیدهخزیده
خزینه
خس
خس خس
خس خس کردن
خس خس یا خرخر کننده
خسار
خسارت
خسارت اور
خسارت بیکار ماندگی
خسارت دیدن
خسارت رساندن
خسارت زدن
خسارت ندیده
خسارت وارد اوردن
خسارت وارد کردن
خسارت وضرر
خسارت گرفتن
خسبیدن
خسبیده
خست
خست کردن
خستن
خسته
خسته خانه
خسته شدن
خسته نشدنی
خسته نشده
خسته و مانده در اثر سفر
خسته و کوفته
خسته کردن
خسته کردن یاشدن
خسته کننده
خسته کننده اعصاب
خستهدل
بیشتر