مترادف و متضاد

خویشتنکام

<hr> مترادف خویشی : بستگی، پیوند، قرابت، نزدیکی، نسبت <hr> متضاد خویشی : بیگانگی

مترادف خویشی : بستگی، پیوند، قرابت، نزدیکی، نسبت متضاد خویشی : بیگانگی

خویشی

خویشی صلبی

خویی

<hr> مترادف خپل : کوتوله، کوتاه قد، قدکوتاه چاق ، چاق، خپله، ابله، پخمه، کودن، نادان <hr> متضاد خپل : بلندقامت

مترادف خپل : کوتوله، کوتاه قد، قدکوتاه چاق ، چاق، خپله، ابله، پخمه، کودن، نادان متضاد خپل : بلندقامت

خپل

<hr> مترادف خپله : فربه، تاپو، چاق، کوتوله، خپل، کوتاه قد <hr> متضاد خپله : بلندقامت

مترادف خپله : فربه، تاپو، چاق، کوتوله، خپل، کوتاه قد متضاد خپله : بلندقامت

خپله

خپله وچاق

<hr> مترادف خیابان : بلوار، شارع، گذرگاه، معبر

مترادف خیابان : بلوار، شارع، گذرگاه، معبر

خیابان

خیابان فرعی

خیابان وسیع

خیابان پر جمعیت

خیابان کناری

خیابان کوچک

خیابان یا کوچه جنگل

خیابانکشی

خیابانی

<hr> مترادف خیار : خیارزه، بالنگ، اختیار، صاحب اختیار، مخیر، برگزیده، منتخب

مترادف خیار : خیارزه، بالنگ، اختیار، صاحب اختیار، مخیر، برگزیده، منتخب

خیار

خیار ترشی

خیار ریز

خیار شور

خیار فسخ

خیاره

خیارک

خیارکی

<hr> مترادف خیاط : درزی، دوزنده <hr> برابر پارسی : جامه دوز، درزی، دوزنده

مترادف خیاط : درزی، دوزنده برابر پارسی : جامه دوز، درزی، دوزنده

خیاط

خیاط رومبلی و پرده و غیره

خیاط زنانه

خیاط لباس های محلی و ویژه

<hr> مترادف خیاطی : خیاطت، درزیگری، دوزندگی

مترادف خیاطی : خیاطت، درزیگری، دوزندگی

خیاطی

خیاطی کردن

<hr> مترادف خیال : توهم، گمان، وهم، پندار، پنداشت، تخیل، اندیشه، تصور، تفکر، فکر، مخیله، نقشه، سودا، وسواس، تصویر، تندیس، شبح، قصد، آهنگ، عزم، تصمیم <hr> برابر پارسی : پندار، گمان

مترادف خیال : توهم، گمان، وهم، پندار، پنداشت، تخیل، اندیشه، تصور، تفکر، فکر، مخیله، نقشه، سودا، وسواس، تصویر، تندیس، شبح، قصد، آهنگ، عزم، تصمیم برابر پارسی : پندار، گمان

خیال

خیال اندیش

خیال اندیشی

خیال باز

خیال باطل

خیال باطل کردن

<hr> مترادف خیال باف : پندارباف، خیال اندیش، خیال بند، خیال پرداز <hr> متضاد خیال باف : واقع بین، واقعیت گرا

مترادف خیال باف : پندارباف، خیال اندیش، خیال بند، خیال پرداز متضاد خیال باف : واقع بین، واقعیت گرا

خیال باف

<hr> مترادف خیال بافی : پنداربافی، خیال اندیشی، خیال بندی، خیال پردازی، خیال پروری

مترادف خیال بافی : پنداربافی، خیال اندیشی، خیال بندی، خیال پردازی، خیال پروری

خیال بافی

خیال بافی کردن

خیال خام

<hr> مترادف خیال داشتن : قصد داشتن، تصمیم داشتن، عزم داشتن

مترادف خیال داشتن : قصد داشتن، تصمیم داشتن، عزم داشتن

خیال داشتن

خیال و فکر

خیال واهی

<hr> مترادف خیال پرداز : خیال باف، خیال بند، آرمان گرا، پندارگرا

مترادف خیال پرداز : خیال باف، خیال بند، آرمان گرا، پندارگرا

خیال پرداز

<hr> مترادف خیال پردازانه : خیالبافانه، پندارگرایانه، آرمان گرایانه

مترادف خیال پردازانه : خیالبافانه، پندارگرایانه، آرمان گرایانه

خیال پردازانه

<hr> مترادف خیال پرست : خیالاتی، خیال اندیش، خیالباف، خیال بند، خیال ساز، موهوم پرست، دل باخته، عاشق، شاعر <hr> متضاد خیال پرست : حقیقت گرا، واقع گرا

مترادف خیال پرست : خیالاتی، خیال اندیش، خیالباف، خیال بند، خیال ساز، موهوم پرست، دل باخته، عاشق، شاعر متضاد خیال پرست : حقیقت گرا، واقع گرا

خیال پرست

<hr> مترادف خیال پرستی : خیال بافی، خیال بندی، اوهام پرستی، شاعری

مترادف خیال پرستی : خیال بافی، خیال بندی، اوهام پرستی، شاعری

واژه های حرف "خ" - مترادف و متضاد