صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "د" - مترادف و متضاد
در حال جلوس
در حال جنبش
در حال جنون
در حال حمله با چنگال
در حال خیز
در حال دهن دره
در حال زایش
در حال سوختن
در حال سکون
در حال ضربان
در حال عادی
در حال عطسه صحبت کردن
در حال لرزش
در حال معلق ماندن
در حال نزع
در حال پرواز
در حال پیشرفت
در حال چمباتمه زدن
در حال کار
در حال کمون
در حال کمین
در حال، فورحالی شدن
در حالت خواب مغناطیسی
در حالت خواب و بیدار
در حالت ناخوداگاهی
در حالت هیجان
در حالیکه
در حبس انداختن
در حبس مجرد
در حدس و گمان برتری داشتن بر
در حدقه یا سرپیچ قرار دادن
در حدود
در حدود سه ماه
در حرکت
در حرکت به وسیله باد
در حرکت بودن
در حصار
در حصار قرار دادن
در حصار محصور کردن
در حضور
در حقیقت
در حلب یا قوطی ریختن
در حلقه گل قرار دادن
در حوالی
در حین
در حین ارتکاب جنایت
در خارج
در خاک ریشه دوانده
بیشتر