<hr> برابر پارسی : دفتر رسیدگی

برابر پارسی : دفتر رسیدگی

دفتر حساب

دفتر حساب بانک

دفتر خاطرات روزانه

دفتر دارایی

دفتر داری

دفتر روزنامه

دفتر مهردار سلطنتی

دفتر نخست وزیری

دفتر نقدی

دفتر نمایندگی

دفتر وقایع روزانه

دفتر کل

دفتر یادداشت

<hr> مترادف دفترخانه : دفتراسناد، محضر

مترادف دفترخانه : دفتراسناد، محضر

دفترخانه

دفتردار

دفترچه

دفترچه بانکی

دفترچه چرک نویس

دفترچه چک

دفترچه یادداشت

دفترکار

دفتری

<hr> مترادف دفع : اخراج، پس زدن، پیش گیری، جلوگیری، دور کردن، راندن، رد، رفع، مدافعه، ممانعت، وازدن <hr> متضاد دفع : جذب <hr> برابر پارسی : دور کردن، پس زدن، وازدن، راندن، رانش

مترادف دفع : اخراج، پس زدن، پیش گیری، جلوگیری، دور کردن، راندن، رد، رفع، مدافعه، ممانعت، وازدن متضاد دفع : جذب برابر پارسی : دور کردن، پس زدن، وازدن، راندن، رانش

دفع

دفع افات

دفع افات کردن

دفع حمله

دفع ستم کردن از

دفع سم

دفع شدن

دفع شهوت زنی با زن دیگر

دفع مسمومیت

دفع کردن

دفع کردن حمله حریف

دفع یا پیشگیری

<hr> مترادف دفعه : بار، پاس، کرت، مرتبه، مرحله، مره، نوبت، وهله <hr> برابر پارسی : بار

مترادف دفعه : بار، پاس، کرت، مرتبه، مرحله، مره، نوبت، وهله برابر پارسی : بار

دفعه

<hr> مترادف دفن : تدفین، خاک سپاری، پنهان سازی <hr> برابر پارسی : خاکسپاری، در خاک کردن، گوراندن

مترادف دفن : تدفین، خاک سپاری، پنهان سازی برابر پارسی : خاکسپاری، در خاک کردن، گوراندن

دفن

<hr> برابر پارسی : خاکسپاری، گوراندن

برابر پارسی : خاکسپاری، گوراندن

دفن کردن

دفنی

<hr> مترادف دفینه : کنز، گنجینه، گنج

مترادف دفینه : کنز، گنجینه، گنج

دفینه

<hr> برابر پارسی : اندوه، رنج

برابر پارسی : اندوه، رنج

دق

دق کردن

دقایق

<hr> مترادف دقت : امعان، امعان نظر، تدقیق، تمرکزفکر، توجه، غوررسی، کنجکاوی، مداقه، مراقبت، نکته بینی <hr> برابر پارسی : مو شکافی، باریک بینی، ژرف بینی، ریز بینی، تیزنگری، ریزبینی، ژرف، موشکافی

مترادف دقت : امعان، امعان نظر، تدقیق، تمرکزفکر، توجه، غوررسی، کنجکاوی، مداقه، مراقبت، نکته بینی برابر پارسی : مو شکافی، باریک بینی، ژرف بینی، ریز بینی، تیزنگری، ریزبینی، ژرف، موشکافی

دقت

دقت بسیار

دقت زیاد

<hr> برابر پارسی : هوش گماردن

برابر پارسی : هوش گماردن

دقت کردن

دقطامون سفید

<hr> مترادف دقیق : ظریف، نازک، نرم، باریک، باریک بین، ژرف نگر، کنجکاو، نکته بین، نکته سنج <hr> برابر پارسی : تیز بین، مو شکاف، ژرف نگر، ژرف بین، باریک بین، تیزنگر، درست تیزنگر، ریزبین، مو به مو

مترادف دقیق : ظریف، نازک، نرم، باریک، باریک بین، ژرف نگر، کنجکاو، نکته بین، نکته سنج برابر پارسی : تیز بین، مو شکاف، ژرف نگر، ژرف بین، باریک بین، تیزنگر، درست تیزنگر، ریزبین، مو به مو

واژه های حرف "د" - مترادف و متضاد