صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ر" - مترادف و متضاد
روی کول انداختن
روی گر
روی گرداندن از
روی یا داخل
روی یک پا جستن
رویا
رویا دیدن
رویا گرای
رویابین
رویارو
رویاروی شدن
رویارویی
رویان
رویان شناسی
رویانی
رویانیدن
رویایی
رویایی بودن
رویبند
رویت
رویت کردن
رویداد
رویداد بد
رویداد شانسی
رویداد ناگوار
رویدادن مجدد
رویش
رویش از روپوست
رویش انشعابی
رویش برونی
رویش درونی
رویش زگیل مانند
رویش شاخه
رویش مو در پشت زهار
رویش نانجار نسوج
رویش ناهنجار
رویه
رویه ای
رویه تجاوزکارانه داشتن
رویه خامه ای کیک یا شیرینی
رویه شیر
رویه یا دیواره متحرک چوبی
رویهء صندلی
رویهم قرار دادن
رویگردانی
رویی
روییدن
روییده
بیشتر