صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ق" - مترادف و متضاد
قابل درجه بندی
قابل درمان
قابل درک
قابل دفاع
قابل دقت
قابل دوام
قابل دید
قابل رحمانی
قابل رسیدگی
قابل رشوه بودن
قابل رفع
قابل رقابت
قابل رویت
قابل زرع
قابل زندگی
قابل زوال
قابل زیستن
قابل ستایش
قابل سرایت
قابل سفت شدن در مقابل حرارت
قابل سفر دریا
قابل سنجش
قابل سنجش با ترازو
قابل سنجش یا تعیین
قابل سوختن
قابل سکنی
قابل شرب
قابل شرح
قابل شرح یا اثبات
قابل شستشو
قابل شمارش
قابل شناسایی
قابل شنیدن
قابل شهرت
قابل شکستن و تقسیم
قابل شکل گیری
قابل صدور
قابل صرف وقت
قابل ضبط
قابل ضرب کردن
قابل طبقه بندی
قابل عبور
قابل عبور یا پل زدن
قابل عرض
قابل عرضه
قابل عرضه در بازار
قابل عفو
قابل علا ج و درمان
بیشتر