مانند یا مشابه بودن

ماننده باده

<hr> مترادف مانندگی : تشابه، تناظر، شباهت، مشابهت، همانندی <hr> متضاد مانندگی : تغایر، تفاوت

مترادف مانندگی : تشابه، تناظر، شباهت، مشابهت، همانندی متضاد مانندگی : تغایر، تفاوت

مانندگی

<hr> مترادف مانندی : تشابه، شباهت، همانندی <hr> متضاد مانندی : اختلاف

مترادف مانندی : تشابه، شباهت، همانندی متضاد مانندی : اختلاف

مانندی

<hr> مترادف مانور : آزمایش، تمرین عملیات نظامی، مشق، رزمایش، ترفند، شگرد، حرکات زیرکی <hr> برابر پارسی : رزمایش

مترادف مانور : آزمایش، تمرین عملیات نظامی، مشق، رزمایش، ترفند، شگرد، حرکات زیرکی برابر پارسی : رزمایش

مانور

مانور دادن

مانور نظامی

<hr> مترادف مانوس : آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین، آمخته، خوگر، رام، معتاد <hr> متضاد مانوس : نامانوس <hr> برابر پارسی : اخت شده، خو گرفته، دمساز

مترادف مانوس : آشنا، اخت، دمساز، مالوف، محشور، همدم، همنشین، آمخته، خوگر، رام، معتاد متضاد مانوس : نامانوس برابر پارسی : اخت شده، خو گرفته، دمساز

مانوس

<hr> مترادف مانوس شدن : انس گرفتن، اخت شدن، عادت کردن، آمخته شدن، خوگر شدن

مترادف مانوس شدن : انس گرفتن، اخت شدن، عادت کردن، آمخته شدن، خوگر شدن

مانوس شدن

<hr> مترادف مانوس کردن : انس دادن، آمخته کردن، عادت دادن، الفت دادن، مالوف کردن

مترادف مانوس کردن : انس دادن، آمخته کردن، عادت دادن، الفت دادن، مالوف کردن

مانوس کردن

<hr> مترادف مانوی : پیرو آئین مانی، وابسته به مانی، مانی گرا <hr> برابر پارسی : پیروان مانی، مانیگر، زندیک

مترادف مانوی : پیرو آئین مانی، وابسته به مانی، مانی گرا برابر پارسی : پیروان مانی، مانیگر، زندیک

مانوی

<hr> برابر پارسی : نوپوش

مانکن

مانی نقاش

<hr> مترادف مانیتور : صفحه نمایش کامپیوتر، مونیتور، تصویرنما رایانه، تلویزیون و ، صفحه تصویر <hr> برابر پارسی : نمایشگر، پایش، نمارویه

مترادف مانیتور : صفحه نمایش کامپیوتر، مونیتور، تصویرنما رایانه، تلویزیون و ، صفحه تصویر برابر پارسی : نمایشگر، پایش، نمارویه

مانیتور

<hr> مترادف مانیفست : بیان نامه، بیانیه، مرام نامه

مترادف مانیفست : بیان نامه، بیانیه، مرام نامه

مانیفست

مانیلا پایتخت جزایر فیلیپین

<hr> مترادف مانیکور : لاک ناخن زدن، ناخن پیرایی کردن، ناخن آرایی کردن

مترادف مانیکور : لاک ناخن زدن، ناخن پیرایی کردن، ناخن آرایی کردن

مانیکور

مانیکور زدن

مانیکور پا

<hr> مترادف مانیکور کردن : ناخن آراستن، لاک زدن، ناخن پیرایی کردن

مترادف مانیکور کردن : ناخن آراستن، لاک زدن، ناخن پیرایی کردن

مانیکور کردن

مانیکورزن

<hr> مترادف ماه : برج، شهر، قمر، زیبا، قشنگ، جمیل، زیبارو، محبوب، معشوق، یار، دوست داشتنی، مطلوب، بی عیب و نقص، کامل، فصل

مترادف ماه : برج، شهر، قمر، زیبا، قشنگ، جمیل، زیبارو، محبوب، معشوق، یار، دوست داشتنی، مطلوب، بی عیب و نقص، کامل، فصل

ماه

ماه اکتبر

ماه رمضان

ماه روزه

<hr> مترادف ماه زده : دیوانه، مجنون، روان پریش، شوریده، شیدا

مترادف ماه زده : دیوانه، مجنون، روان پریش، شوریده، شیدا

ماه زده

ماه زده شدن

ماه شب چهارده

ماه شمسی

ماه صیام

ماه عسل

ماه عسل رفتن

ماه قمری

ماه چهارم سال فرنگی

ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی

ماه ژوئیه

ماه گذشته

<hr> مترادف ماه گرفتگی : خسوف <hr> متضاد ماه گرفتگی : کسوف

مترادف ماه گرفتگی : خسوف متضاد ماه گرفتگی : کسوف

ماه گرفتگی

<hr> مترادف ماهانه : شهریه، ماهیانه، مستمری، مقرری، ماه به ماه، هرماهه <hr> متضاد ماهانه : سالانه، روزانه، هفتگی

مترادف ماهانه : شهریه، ماهیانه، مستمری، مقرری، ماه به ماه، هرماهه متضاد ماهانه : سالانه، روزانه، هفتگی

ماهانه

<hr> مترادف ماهتاب : مهتاب، مهشید، نور ماه، پرتو ماه <hr> متضاد ماهتاب : آفتاب

مترادف ماهتاب : مهتاب، مهشید، نور ماه، پرتو ماه متضاد ماهتاب : آفتاب

ماهتاب

ماهتاب، ماهتاب

ماهتابی

ماهده ای

<hr> مترادف ماهر : آزموده، استاد، تردست، چابک دست، حاذق، خبره، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، متبحر، متخصص، مجرب <hr> متضاد ماهر : ناشی، غیر ماهر <hr> برابر پارسی : استاد، چیره، چیره دست، زبردست، کارآزمود، کارآزموده

مترادف ماهر : آزموده، استاد، تردست، چابک دست، حاذق، خبره، زبردست، کارآمد، کاردان، کارکشته، متبحر، متخصص، مجرب متضاد ماهر : ناشی، غیر ماهر برابر پارسی : استاد، چیره، چیره دست، زبردست، کارآزمود، کارآزموده

ماهر

ماهر در صحبت

ماهر شدن

ماهر و استاد اشنا

<hr> مترادف ماهرانه : استادانه، بامهارت، رندانه، زیرکانه، متبحرانه، مدبرانه <hr> متضاد ماهرانه : ناشیانه <hr> برابر پارسی : استادانه، هنرمندانه

مترادف ماهرانه : استادانه، بامهارت، رندانه، زیرکانه، متبحرانه، مدبرانه متضاد ماهرانه : ناشیانه برابر پارسی : استادانه، هنرمندانه

واژه های حرف "م" - مترادف و متضاد