صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "و" - مترادف و متضاد
وابسته بگوش یا سامعه
وابسته سق
وابسته میرای
وابسته نزدیک
وابسته ها
وابسته کردن
وابسته یا متمایل به خودکشی
وابستگان
وابستگی
وابستگی به بینی
وابستگی به روحانیت
وابستگی به گره
وابستگی عمده
وابشت
وابشت کردن
وات
واتابیدن
واتگر
واثق
واج
واج شناسی
واج گونه
واجب
واجب الوجود
واجب بودن
واجب کردن
واجبی
واجد
واجد شرایط
واجد شرایط شدن
واجد صفات انسانی شدن
واجستن
واجگان
واجگاه
واحد
واحد الکترومغناطیسی
واحد اندازره گیری
واحد اندازه طول نخ و ریسمان
واحد اندازه گیری الکتریسیته
واحد اندازه گیری ترمودینامیک
واحد اندازه گیری سطح زاویه دار
واحد اندازهگیری طول امواج
واحد اوایی
واحد جنس
واحد حرارت
واحد خط سیر کشتی
واحد سنجس گرما
واحد سنجش چیز جزئی
بیشتر